راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

تنهاشهیدی که امام (ره)برگلویش بوسه زد

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۳ ب.ظ
گزارش واره ای از زندگی بسیجی شهید علی عباسی

چهارشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۴۱

یازدهم شهریور ماه 1360 در کرخه نور و در روز عید غدیر ترکشی بر گلویش نشست که سال 42 امام خمینی بر آن بوسه زده بود و فرموده بود: سربازها و یاورهای من، همین بچه های کوچکند.

تنها شهیدی که امام خمینی (ره) بر گلویش بوسه زد

 

«علی» دُردانه حاج غلامعباس سه ماه است که به مرخصی نیامده.

 

همه نگرانی هایشان را پنهان می کنند. زنگ خانه به صدا در می آید و  خبر  شهادت علی را می آورند. او در کرخه نور همراه با 5 تن از دوستانش در روز عید غدیر به شهادت رسیده است. مادربزرگ  طاقت نمی آورد. روز بعد دار فانی را وداع می گوید. اما پدر و مادر علی، مثل کوه استوار قامت ایستاده اند و با یاد «علی» که روز عید غدیر به دنیا آمد و در  عید  غدیر به شهادت رسید داغش را تاب می آورند.

شهید «علی عباسی» مثل پدرش زندگی پرفراز و نشیبی و خواندنی دارد. خانواده عباسی شهریور سال 1333 صاحب دو پسر می شود؛ دوقلویی که نام یکی را «محمد» و نام دیگری را «علی» می گذارند. بعد از تولد، قابله به مادر بچه ها می گوید: «این پسر (علی) به خاطر جثه ضعیف اش به زودی خواهد مرد» اما برخلاف حرف قابله دو سال بعد هر دو سرخک می گیرند و محمد از دنیا می رود

 

تنها شهیدی که امام بر گلویش بوسه زد

 

غلام عباس پدر علی است.  متولد سال 1302 در روستای ده سفید از توابع استان مرکزی است که در اوایل حکومت محمد رضا پهلوی سرباز می شود. او را به پادگان مهرآباد می برند و گماشته تیمسار مقدم (معاون ستاد ارتش) می شود. تیمسار مقدم، غلام عباس را به منزلش می برد و به عنوان خدمه در منزل آنها آشپزی، خرید و نگهداری از فرزند و... را انجام می دهد. غلام عباس بعد از پایان سربازی و ترک منزل مقدم، برای کارگری به سرچشمه می رود در همان روز اول مردی به نام حسین علی که استاد و گچ کار ماهری است، او را برای کارگری به کاخ مادرشاه می برد. در آن کاخ، آینه کاری و گچ کاری انجام می دهد. بعد از به دنیا آمدن دوقلوها، غلام عباس برای کار به عمارت رضا شاهی می رود.

بوسه امام خمینی (ره) بر گلوی علی در سال 42

غلام عباس مردی مومن، متعهد به کسب روزی حلال، خادم همیشگی مراسم عاشورا و تاسوعای حسین و علاقه مند به امام (ره) است. سال 1342 فرا می رسد. علی قد کشیده و کمک دستِ باباست. پدر و پسر به قم می روند تا امام خمینی (ره) را ببینند. منزل امام (ره) مملو از جمعیت است. مردم با شور و شوق عجیبی جمعیت را کنارمی زنند و خود را به پنجره ای که امام نشسته است، می رسانند که دست ایشان را ببوسند و دستی به عبایش بکشند. در آنجا پسری کناردیوارآجری، زیر پنجره ای که امام نشسته است، بالا و پایین می پرد تا دستِ امام را ببوسد. موفق می شود. در کنارش علی هم ایستاده اما دست علی نمی رسد. امام خمینی (ره) با مشاهده این صحنه به مردم اشاره می کند که پسر را بالا بیاورند. علی را بغل می کنند و به امام (ره) می دهند. امام خمینی (ره) علی را در آغوش گرفته، دستی به موهایش کشیده و می گوید: «سربازها و یاورهای من، همین بچه های کوچکند» امام (ره) سرش را زیر گلوی علی قرار می دهد و بوسه ای به آن می زند و شروع به گریستن می کند. با مشاهده این صحنه تمام جمعیت به یکباره «تکبیر» می گویند. امام (ره) یک تکه نبات از کنار دستش به همراه یک اسکناس 5 ریالی به علی می دهد.

 

تنها شهیدی که امام بر گلویش بوسه زد

 

خانواده عباسی از همان سال ها و به مدد نقس قدسی امام (ره) جان تازه ای می گیرد . از جمله اینکه تصمیم می گیرند شغل پدر تغییر کند. آن زمان، غلام عباس در منزل شخصی به نام بیات کار می کند. بیات به همراه همسر و دخترش به مدت 4 سال عازم اروپا هستند به غلام عباس می گوید که بگذارند علی را با خودشان ببرند. ولی غلامعباس اجازه نمی دهد، حتی می گویند مادرش را هم می بریم ولی باز هم اجازه نمی دهد.

ممنوعیت الکاری  از کارهای دولتی

تنها شهیدی که امام بر گلویش بوسه زد

 

غلامعباس از آنجا بیرون آمده، مغازه ای در گاراژی در دروازه غار می گیرد و قهوه خانه راه می اندازد. علی هم بعد از پایان درسش در مقطع سوم راهنمایی به کارخانه ایران ناسیونال (ایران خودرو) می رود. او پسر قابل اعتمادی است و توانسته در کارش موفق باشد. از بد حادثه  ساواک انگشت روی علی گذاشته و از او برای همکاری در سازمان دعوت می کند. او نمی پذیرد و بلافاصله  از ایران خودرو اخراج و از کار در تمامی ارگان ها منع می شود و تحت نظر ساواک قرار می گیرد.گویا فعالیت های مبارزاتی علی هم  از سال 1355 با چاپ، نشر و توزیع اعلامیه آغاز می شود.

 

 

مزارم اینجاست

تنها شهیدی که امام بر گلویش بوسه زد

 

پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ، با وجود آن که از رفتن به سربازی معاف شده، اما به  ستاد جنگهای منظم شهید چمران وارد شده و به خط مقدم جبهه دفاع از کشور و انقلاب اعزام می شود.

پس از شهادت دکترچمران، علی با خانواده اش به سر مزار ایشان در بهشت زهرا (س) رفته و در آنجا قبری را که در راستای قبر شهید چمران است به خانواده نشان داده و می گوید: «جای من این قبر خواهد بود.»

 

تولد: عید غدیر، شهادت: عید غدیر

یازدهم شهریور ماه 1360 است و علی چند ماهی است که به مرخصی نیامده. نیمه شب در حالی که 48 ساعت بدون استراحت به جنگیدن ادامه داده، با انفجار خمپاره به همراه دیگر یارانش در کرخه نور و در روز عید غدیر، هم روز با ولادتش، به شهادت می رسد. یک ترکش به پایش اصابت می کند و ترکش دیگر در گلویش می خورد.

 

بوسه امام خمینی (ره) بر گلوی شهیدی که 18 سال بعد ترکش خورد

علی در آخرین وداع با خانواده اش به مادر می گوید که نذر کرده بعد از این عملیات به خانه برگردد و همگی با هم به پابوس امام رضا (ع) بروند. بعد از شهادت، او را به اشتباه با دیگر شهیدان در هواپیما گذاشته و عازم مشهد مقدس می شوند. خلبان در آسمان، شهیدان را بالای حرم امام رضا (ع) طواف می دهد و علی به آرزویش می رسد. پیکر مطهر شهید علی عباسی بعد از شناسایی به تهران منتقل می شود.

 

 

تنها شهیدی که امام بر گلویش بوسه زد

 

 

حالا حاج غلامعباس بعد از شهادت علی سالهاست که در آشپزخانه مساجد، بدون هیچ دستمزدی آشپزی می کند و با یاد پسر شهیدش، خود را وقف ائمه (سلام الله علیهم اجمعین) کرده است. خانواده عباسی، 37 سال را بدون علی گذرانده اند اما نام او هم چون مولایش علی (ع) بزرگ است و تا همیشه در خاطره مردم این مرز و بوم هم چون دیگر شهیدان جاویدان خواهد ماند.

 

 

 

                                وصیت نامه شهیدی که مولود غدیر بود/ انشاء الله شما را در کربلا خواهم دید

 

شهید علی عباسی در وصیت نامه اش می نویسد:«پدر و مادر عزیزم! انشاء الله شما را در کربلا خواهم دید. از شما همانطور که خواستم فقط دعا کنید برای امام و برای اسلام چون با این دعاها و پشتیبانی شما و ملت است که پیروز می شویم.

پدر از شما می خواهم که ناراحت نباشید چون خودتان گفتید که سرباز امام زمان هستی.

من خیلی خوشحالم که اینجا هستم و با دشمن اسلام می جنگم و از شما عاجزانه خواهش می کنم که برای من نگران و ناراحت نباشید. برای اسلام ناراحت باشید و برای رضای خداوند از اسلام و امام خمینی حمایت کنید.

پدر و مادر عزیزم در جبهه فی سبیل الله به من خوش می گذره و راضی هستم. برای من ناراحت نباشد. برای اسلام عزیز که از هر سو در خطر است ناراحت باشید و آخر این که همه کارهایتان برای رضای خداوند باشد نه برای مقام، ریاست، دنیا و حتی بهشت خدا...»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۲۰
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی