راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

مسافری ازکربلا

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ب.ظ

شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱

دستان پیر مادر مسافری از کربلای ۵ را بدرقه می کرد . مسافری ۲۱ ساله ای که همچون مادرش حضرت زهرا سلام الله گمنام بود .

مسافری از کربلا

 

در عصر آدینه  ۱۵ شهریور ماه ۹۸ شهید گمنام والا مقامی  میهمان خانواده شهیدان نیازمند بود . مادر شهیدان محمد رضا و علیرضا نیازمند ، شهید گمنام  را مادرانه در آغوش  گرفت .آخر او بهتر از هر کس دیگری میدانست داغ فرزند  در اوج جوانی یعنی چه ؟!

 

 

 در شلوغی و همهمه مراسم استقبال از شهید گمنام،  مادر شهیدان  در جمع عزاداران  حسینی صبورانه به خواسته ام پاسخ داد  و گزارش این بار نوید شاهد اینگونه رقم خورد .

 

 پای صحبت مادر  که نشستم  از  نحوه جلب رضایت پسرش برای رفتن به جبهه  چنین گفت : 

 

علیرضا یک روز از من سوال کرد مادر اگر زمان امام حسین علیه السلام بودی در رکابش می جنگیدی؟

 

مادر با تعجب جوابش را میدهد،  بله که میرفتم.

در ادامه پسر دل مادر را با همین بله برای حسین علیه السلام نرم میکند  و می گوید : خب مادر  الان هم امام خمینی میخواهد ما جنگ برویم این لیبیک به امام حسین علیه السلام  در این زمان  است . و این چنین اجازه والدین  برای عزیمت به حبهه صادر  میشود .

 

  

 در ادامه مادر  از خوابی که  پسرش دیده بود گفت :

 

خواب دیدم که تابوتی را به خانه ما آوردند .  نزدیک رفتم  و داخل تابوت خودم را دیدم که سمت چپ صورت و چشم چپم نبود .  تابوت را بلند کردند اما به جای اینکه به سمت شیخان ببرند تابوت را به سمت  امامزاده علی ابن جعفر  قم بردند .

 

مسافری از کربلا

 

مادر گفت با شنیدن این خواب چیزی را باور نکردم و گفتم پسرم حتما سنگین خوابیدی . 

 

اما بعد از مدتی علیرضا با دستکاری شناسنامه و اصرار برای رضایت من و پدرش بالاخره به جبهه رفت و بعد از مدتی به شهادت رسید .

پیکرش را که نگاه  میکردم یاد خواب علیرضا افتادم .

نشانی ها درست بود. به دلیل اصابت خمپاره  دقیقا سمت چپ صورت  و چشم چپ  از بین رفته بود  . ..

 

دیگر مجال ادامه گفتگو نبود و جمعیت برای بدرقه شهید گمنام آماده میشدند.  تابوت بر روی دستان مادران و خواهران به نیابت از خانواده شهید  بدرقه شد  و مادر شهیدان نیازمند هم  میهمانش را با  اشک بدرقه کرد. 

 

  آدرس زیارت شهدای نیازمند 

قم . گلزار علی ابن جعفر قطعه ۲  ردیف ۲

 

گزارش از سیده مریم حسینی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۲۰
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی