"شهید محمدحسین علیخانی" خیلی به مسائل سیاسی توجه داشت،
شب قبل از روز قدس از سوریه تماس گرفت و گفت: امشب افطاری برای بچهها غذای خوبی درست کنم و سحری مناسبی هم به آنها بدهم تا فردا صبح برای راهپیمایی آماده باشند و بتوانند
شب قبل از روز قدس از سوریه تماس گرفت و گفت: امشب افطاری برای بچهها غذای خوبی درست کنم و سحری مناسبی هم به آنها بدهم تا فردا صبح برای راهپیمایی آماده باشند و بتوانند
چند ماهی از شهادت برادرم گذشته بود که تلویزیون جسد پوسیده ی جوانی را نشان داد که پس از ماه ها در بیابان بنا شده بود
پزشک قانونی توضیح می داد که با چه روش هایی قادر به شناسایی جسد می باشند. به یاد رضا افتادم و به شدت منقلب شدم.
در خانواده ای کشاورز و محروم در روستای گزنگ از توابع شهرستان دیّر، دیده به جهان گشود. پدر و مادر با عشق سیدالشهداء (ع) نام او را « حسین» نهادند. شهید از همان کودکی مودب، هوشیار و خوش رفتار بود.
#سیره_شهدا
#شهید_حسن_قاسمیدانا
شهدا با معرفت هستند
حسن کار همه را راه میانداخت. از صبح تا شب برنامههاش یک چیز بود، آن هم خدمت به رزمندگان. همه بچهها میگفتند: «حسن آخر معرفت هست». همه را میخنداند. همه به یک طریقی عاشقش شده بودند.
مطالبی که در ادامه می آید اگرچه بسیار دردناک است، اما نکات مهمی را گوشزد می نماید و آن اینکه امنیت امروز ما مرهون فداکاری هایی است که در ادامه می خوانید. رهبری معظم انقلاب به درستی بیان نمودند که امنیت بزرگترین نعمت یک کشور است که اگر نباشد کشور روی خوش به خود نخواهد دید. …
شهید علی اکبر شیرودی:《هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.
اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است.》
#شیر_بیشه_بازی_دراز
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
طلوع :
1334/01/20 عروج : 1360/02/08
محل شهادت : بازی_دراز مزار شهید : شیرود_تنکابن
در یکی از عملیاتهایی که در کردستان داشتیم ،حین نبرد با دمکراتها ،علیاکبر پس از اتمام مهماتش میبیند که یک اتومبیل حامل دمکراتها در حال فرار است ؛ فورا پایین میآید
من معتقد هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه؛ خیلی چیزها رو از دست میده!
چشم گنهکار لایق شهادت نمیشه…!
این سایت را به دوستداران فرهنگ ایثاروشهادت معرفی کنید
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
وی بارها دستگیر و توسط ساواک شکنجه شد. پیرامون یکی از موارد دستگیری میگوید :
در زندان به قدری جای ما تنگ بود که به نوبت چند نفر میخوابیدیم و چند نفر دیگر میایستادیم ….
ما را شکنجه میکردند …..
؛ لذا از طریق خدمت وظیفه، بهعنوان سرباز، از یگان ارتش و لشکر ۷۷ خراسان به جبهههای نبرد اعزام شد.
از جبهه که میآمد با ماشین پدرش کار میکرد. رضایتمندی پدر از مهدی، حاکی از دلسوزی او نسبت به والدین بود.