حکایت دمپایی پا کردن سید حسن و خنده شهید پاریاب
حکایت دمپایی پا کردن سید حسن و خنده شهید پاریاب
سید حسن می گوید: با همان دمپایی دنبالش به راه افتادم و رفتم و گمان می کردم همان دور خاکریز می خواهد چند قدمی برود غافل از آنکه قرار بود...
: عملیات بدر[1] بود و خط پدافندی مهران و حاج احمد[2] که چند ماهی بود فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر[3] را بر عهده گرفته بود و من[4] به عنوان مسئول دسته خدمتگزاری می کردم.