راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۳۹ مطلب با موضوع «حکایت زیبا» ثبت شده است

حکایت زیبا (۹)

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۱۲ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زنجیر_طلا

وارد حرم امام رضا علیه‌ السلام شدم جوانی رادیدم که زنجیرطلا به گردن کرده بود متذکر حرمت آن‌ شدم اودر جـواب گفت میدانم و به زیارت خود مشغول شد

 

ابتدا ناراحت شدم ،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۱۲
مجید روزی

حکایت زیبا (۸)

سه شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۲۲ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تَهَدَّمَتْ_وَاللَّهِ_أَرْکَانُ_الْهُدَى

وقتی آسمان و زمین به تلاطم درآمد و نـدای جبرئیـل پشت عالم را لرزاند، مـردم کـوفه فهمیدند که محراب، با خـون عـلی علیه السـلام رنگین شده. حسنین علیهم‌ السلام به‌سمت مسجد دویدند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۲۲
مجید روزی

حکایت زیبا (۷)

دوشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۸ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ما_مومن_هستیم؟

شخصی برای امام صادق علیه‌السلام خـبر آورد که فلانی در میهمـانی علیه شماسخن میگوید. امام صادق فرمود حتما اشتباه شنیدی! گفت نه مطمئنم آقا فرمـود شاید تاریک و شلوغ بـوده و اشتباه فهمیدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۰۸
مجید روزی

حکایت زیبا (۶)

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

شخص_تازه_مسلمان

سیّد شرف الدّین جبل عاملى صاحب کتـاب المـراجعـات مى گـوید: یکى از مسیحیـان ثروتمند لبنـان نزدم آمد و گفت میخواهم مسلمان شوم، وظیفه ام چیست؟ گفتم دورکعت‌ نماز صبح بخوان و سه رکعت نماز مغرب

گـفت:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۱
مجید روزی

حکایت زیبا (۵)

جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۱۱ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای_نخست_وزیر

نقل است ساعـد مراغـه‌ ای از نخست وزیران دوران پهلوی گفته بود زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمـدم و این خبـر داغ را بـه اطلاع سرکار خانم رساندم واو هم با بی‌اعتنایی تمام سری تکان داد وگفت خاک برسرت کنن فلانی کنسول است تو نایب کنسولی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۱۱
مجید روزی

حکایت زیبا (۴)

چهارشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۰۱ ب.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

همراهی_در_جنگ_جمل

 

اولین جنگى که در دوران زمـامـدارى امیرالمؤمنین على علیه السـلام اتفاق افتاد جنگ جمل بود. لشکر على علیه السلام در این نبرد پیـروز شد و جنگ خاتمه یافت. یکى از اصحاب حضرت که در جنگ شرکت داشت عرض کرد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۰۱
مجید روزی

حکایت زیبا (۳)

سه شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جواب_رد_به_شکم

روزى امیرالمومنین على علیه السلام از درب دکان قصـابى مى‌‌ گذشتند که قصاب بـه آن‌ حضـرت عرض کرد یا امیرالمؤمنین ، گـوشت‌ بسیـار خـوبى آورده‌ ام ، اگر می خواهید ببرید

 

حضرت فرمـودند الآن پولی ندارم که بخـرم. عـرض کرد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۰
مجید روزی

حکایت زیبا (۲)

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۷ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاق_امام_حسن

 

بـزرگی نقل میکرد امام حسن مجتبی علیـه‌ السلام در همسایگی خود مردی یهودی داشتند که دیوار منـزلش ترک داشت و نـم از ترک دیوار به دیـوار حیاط منزل امام نشت کرده بود

 

روزی زن آن همسایه‌‌ یـهودی به منزل امـام حسن علیه السلام آمـد و پی به مـوضـوع و آزار‌شـان بـرد. داستـان را برای شـوهر خود نقـل کرد. شـوهرش خدمت امام رسید و سـوال کرد: چرا اعتراض نکردید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۷
مجید روزی

حکایت زیبا (۱)

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۴۲ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت بسیار زیبا

مردی ساده چوپان شخصی ثروتمند بود
و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت میکرد. 

یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: 

میخواهم گوسفندانم را بفروشم چون میخواهم به مسافرت بروم.

و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و میخواهم مزدت را نیز بپردازم. 
پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت میکرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۴:۴۲
مجید روزی