راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

جدال باقادر عبدالحمید در دشت عباس

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۱ ب.ظ

صدام که سال ۱۳۵۴ برای نخستین بار نام «سرهنگ آبشناسان» را شنیده بود، خوب می دانست که شکست آبشناسان به کابوسی خوفناک شبیه است و باز هم همین صدام، ژنرال «قادر عبدالحمید» را برای دست به سر کردن شیر صحراـ لقبی که در جبهه به آبشناسان داده بودند ـ به دشت عباس فرستاد.

جدال با قادر عبدالحمید در دشت عباس

 

صدام که سال ۱۳۵۴ برای نخستین بار نام «سرهنگ آبشناسان» را شنیده بود

 

، خوب می دانست که شکست آبشناسان به کابوسی خوفناک شبیه است و باز هم همین صدام، ژنرال «قادر عبدالحمید» را برای دست به سر کردن شیر صحراـ لقبی که در جبهه به آبشناسان داده بودند ـ به دشت عباس فرستاد.

صدام حسین، ژنرال قادر عبدالحمید را فرستاده بود تا با گروهش، آبشناسان را در دشت عباس اسیر کنند. آبشناسان هم از سویی مطلع شده بود که عبدالحمید آمده است سراغ او و حدود ۵۰ کیلومتر با مقر آنها فاصله دارد. آبشناسان، گروهبان «بنفشه»، «سام» بیسیم چی، «بیوک» موتورسوار و چند نفر دیگر ۴۰ کیلومتر رفتند تا تو خاک عراق تا به عبدالحمید و گروهش پاتک بزنند. ژنرال قادر عبدالحمید همراه گروهش با یک جیب مخابراتی حالا فقط ۲۰۰ متر یا شاید هم کمتر از آن با آنها فاصله داشتند. انگار عبدالحمید قصد نداشت جلوتر بیاید. صدای خودش بود؛ خود عبدالحمید، بلند و تند عربی حرف می زد. صدایش رسا و طنین انداز بود. سام تکانی به خود داد و ژ ـ ۳ را از ضامن خارج کرد. دست یکی از سروان ها به رعشه افتاده بود. آبشناسان هم کلاشینکف را از ضامن خارج کرد. گروهبان بنفشه گلوله را چپاند تو لوله آر پی جی. جیپ مخابراتی رسیده بود به ۵۰ متری تپه ای که سرهنگ آبشناسان پشت آن پنهان شده بود. خرمی اشاره کرد: گروهبان بنفشه برخاست و شلیک کرد. صدای انفجاری مهیب زمین را لرزاند و بعد قارچی بزرگ از دود و آتش به هوا برخاست. راننده جیپ بهت زده و چلپاسه وار از پشت فرمان پایین پرید. جیپ تو دنده بود، تکانی خورد و به جلو پرید.

ژنرال قادر عبدالحمید، حیران و هراس خورده، هنوز به صرافت حرکتی نیفتاده بود که چه بکند و چه نکند. چرخید سمت تپه ای که آبشناسان آنجا بود و لوله کلاشینکف او را روی شکمش دید. آبشناسان درست روبه رویش بود و انگشت سبابه اش روی ماشه کلاش. صدای تیراندازی بی وقفه به گوش می رسید و صدای سام، بنفشه، بی سیم چی و خرمی با جمله های عربی قاتی شده بود.

چشمان ژنرال قادر عبدالحمید، فرستاده صدام حسین از حیرت وق زده بود. کلتی سمت راست کمرش بسته بود و لباسی مرتب و اتو کشیده به تن داشت. دست هایش را بالاتر برد. چشمانش گردید سمت لوله کلاشینکف که حالا بالاتر از نافش بود. منگ و گیج با لکنت تنها این کلمه را بریده بریده و با لهجه ای غریب به زبان آورد:

آ  آ آ بشناش

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۰۷
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی