راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

شهید حسین همدانی (۱۲)

يكشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۹، ۰۸:۱۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
 اولین ماموریت رزمی تیپ ۳۲ انصارالحسین عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران بود حاج عمران منطقه‌ای بسیار پیچیده و ناشناخته بود در محدوده در بندگان عراق با ارتفاعات سر به فلک کشیده و دره های عمیق که امکان جابجایی نیرو و احداث جاده در آن بسیار مشکل و به عبارتی ناممکن بود روز قبل از عملیات آقای همدانی با تعدادی از فرماندهان گردان ها برای شناسایی منطقه رفتند زیر همان ارتفاعات هلیکوپتر دشمن محل آنها را شناسایی کرد 
و چند راکت به طرف مکانی که آنها مستقر بودند پرتاب می‌کنند یک ترکش نسبتاً بزرگ به کمر حاج حسین درست کنار ستون فقراتش می‌خورد و ایشان به شدت زخمی می‌شوند بلافاصله ایشان را به بیمارستان صحرایی منطقه عملیاتی منتقل می‌کنند و بچه ها فکر می‌کنند با توجه به شدت جراحت ایشان دیگر به منطقه بر نمی گردند حتی احتمال می دهند حاجی قطع نخاع شده باشند
 در بیمارستان صحرایی به ایشان می‌گویند وضعیت شما بسیار بغرنج است و سریع باید آتل بندی و به تهران منتقل شوید اما آقای همدانی شروع می‌کنند به سر و صدا کردن و می گویند چه می گویید بچه ها امشب عملیات دارند من هم باید کنار آنها باشم اگر کمرم قطع هم بشود حداقل باید در قرارگاه باشم و عملیات را هدایت کنند اما کادر پزشکی زیر  بار این ریسک نمی روند بلاخره تلاش‌های ایشان و تماس با فرماندهان ارشد سپاه به خصوص محسن رضایی قرار می شود ایشان را با برانکارد ببرند فقط تا قرارگاه مستقر شوند  و از طریق بی سیم با نیروهایش در تماس باشد ما از شب تا صبح عملیات درگیر بودیم عملیات پیچیده بود اوایل صبح باپا تک های شدید دشمن شروع شد به دلیل نداشتن جاده پشتیبانی امکانات پشتیبانی هم وجود نداشت در همان ساعات اولیه آذوقه و مهمات به پایان رسید در اوج درگیری که اطرافم توپ و خمپاره و زمین میخورد طوری که فاصله ۳ متری خودم را نمی دیدم یک نفر زد به پشتم و گفت خسته نباشید برادر
 برگشتم و دیدم آقای همدانی هستند ایشان باید در قرارگاه اصلی میماندن و نباید تکان می خوردند چون احتمال داشت قطع نخاع شوند ولی نتوانسته بودند دور بودن از خط مقدم را تحمل کنند برای همین از روی برانکارد بلند شده و نه تنها از قرارگاه تاکتیکی جلوتر آمده بودن بلکه وارد منطقه درگیری شده بودند گفتم آقای همدانی مگر دکتر ها نگفتند وضعیت شما خوب نیست و احتمال قطع نخاع وجود دارد نگاه کردند و گفتند اگر قرار است قطع نخاع شوم می خواهم کنار نیروها ایم این اتفاق بیفتد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۱۱
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی