راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

چشمانمان رازیبا کنیم بادیدن زیبایی ها(۲)

جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۰۷ ب.ظ

بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن

بہ روایت غاده جابر

ماجرا از روزی شروع شد که سید محمد غروی ،

 روحانی شهرمان ، پیشم آمد و گفتآقای

 صدر می خواهد شما را ببیند.من آن وقت

 از نظر روحی آمادگی دیدن کسی را نداشتم ، 

مخصوصا این اسم را .اما سید غروی خیلی

 اصرار می کرد که آقای موسی صدر چنین و

 چنان اند ، خودشان اهل مطالعه اند و

 می خواهند شمارا ببیننداین همه اصرار سید

 غروی را دیدم قبول کردم و “هرچند به اکراه

 یک روز رفتم مجلس اعلای شیعیان برای 

دیدن امام موسی صدر ، ایشان از من استقبال

 زیبایی کرد .از نوشته هایم تعریف کرد و اینکه

 چقدر خوب درباره ولایت و امام حسین ع   که عاشقش هستم ” نوشته ام.

بعد پرسیدالان کجا مشغولید ؟ دانشگاهها 

که تعطیل است .گفتمدر یک دبیرستان 

دخترانه درس میدهم .گفتاینها را رها کنید 

، بیایید با ما کار کنید .پرسیدم  چه کاری ؟ 

گفتشما قلم دارید ، می توانید به این زیبایی 

از ولایت ، از امام حسین  ع ، از لبنان و خیلی

 چیزها بگویید ، خوب بیایید و بنویسید .گفتم

دبیرستان را نمی توانم ول کنم ، یعنی نمی

 خواهمامام موسی گفتما پول بیشتری به 

شما میدهیم ، بیایید فقط با ما کار کنید

   من از این حرف خیلی ناراحت شدم .گفتم

من برای پول کار نمی کنم ، من مردم را دوست

 دارم .

 اگر احساسم تحریکم نکرده بود که با این 

جوانان باشم اصلاً این کار را نمی کردم ، ولی 

اگر بدانم کسی می خواهد پول بیشتر بدهد که

 من برایش بنویسم احساسم اصلاً بسته میشود 

.من کسی نیستم که یکی بیاید بهم پول بدهد

 تا برایش بنویسم .و با عصبانیت آمدم بیرون

 . البته ایشان خیلی بزرگوار بود ، دنبال من آمد

 و معذرت خواست، بعد هم بی مقدمه پرسید

 چمران را می شناسم یا نه .گفتماسمش

 را شنیده ام .گفتشما حتماً باید اورا ببینید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۲۸
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی