جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۶۶ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

پنچرگیری عراقی

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۱۶ ق.ظ

 

راننده آمبولانس بودم در خط حلبچه، یک روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم.
دست بر قضا یکی از لاستیکها پنچر شد.
رفتم واحد بهداری و به یکی از برادران واحد گفتم: آپاراتی این نزدیکیها نیست؟
مکثی کرد و گفت: چرا چرا.
پرسیدم: کجا؟

جواب داد: لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود) به یک دو راهی می رسی،
بعد دست چپ صد متر جلوتر سنگر فرماندهی است.
برو آنجا بگو مرا فلانی فرستاده، پسر خاله ات!
اگر احیانا قبول نکرد با همان لاستیک بکوب به مغز سرش ملاحظه من را نکن

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۱۶
مجید روزی

جیره جنگی (از خاطرات شهدا)

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۱۲ ق.ظ

 

آب جیره بندی شده بود.آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود.

مگر می شد خورد!

به من آب نرسید، لیوان را به من داد و گفت:

“من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم.بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم.”

فرداش بچه ها گفتند که …..

اصلا جیره هر کس نصف لیوان آب بود.

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۱۲
مجید روزی

بچه بود (از خاطرات شهدای غواص)

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۰۸ ق.ظ

 

 بغض کرده بود.

از بس گفته بودند:بچه است، زخمی بشود آه و ناله میکندو عملیات را لو میدهد

شاید هم حق داشتند.

نه اروند با کسی شوخی داشت، نه عراقی ها.

اگر عملیات لو میرفت….

غواص ها( که فقط یک چاقو داشتند ) قتل عام میشدند

فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش  را، موافقت کرد

****

بغض کرده بود .

توی گل و لای کنار اروند ، در ساحل فاو دراز کشیده بود.

جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند.

یا کوسه برده بود یا خمپاره….

دهانش را هم پر گل کرده بود تا عملیات را  لو ندهد…

بچه بود…بچه ای بزرگ..

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۰۸
مجید روزی

وصیت نامه شهید مرحمت بالا زاده

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۰۱ ق.ظ

 

به نام خداوند بخشنده مهربان
از اینجا وصیت نامه ام را شروع می‌کنم. با سلام بیکران به پیشگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و با سلام بیکران به رهبر مستضعفان، ابراهیم زمان، خمینی بت شکن و با سلام بی کران به مردم ایثارگر و شهید پرور ایران، که همچون امام حسین(ع) و لیلا، پسرشان را به دین اسلام قربانی می‌دهند.
آری ای ملت غیور شهید پرور ایران! درود بر شما! درود برشما که همیشه در مقابل کفر ایستاده اید و می‌ایستید تا آخرین قطره خونتان.
درود برشما ای ملت ایران! ای مشعل داران امام حسین ! تا آخرین قطره خونتان از این انقلاب و از رهبر این انقلاب خوب محافظت کنید تا که این انقلاب اسلامی را به نحو احسن به منجی عالم بشریت تحویل بدهید.
و ای پدر و مادر عزیزم ! اگر این پسرتان در راه اسلام به شهادت برسد، افتخار کنید که شما هم از خانواده شهدا برشمرده می‌شوید.
ای پدر و مادر عزیزم! از شما تقاضایی دارم . اگر من شهید بشوم گریه نکنید. اگر گریه بکنید به شهدای کربلا و شهدای کربلای ایران گریه بکنید تا چشم منافقان کور بشود و بفهمند که ما برای چه می‌جنگیم. حالا معلوم است که راه تنها یک راه است که آن راه هم راه اسلام و قرآن است. و آخر وصیت می‌کنم راه شهیدان را ادامه بدهید و اسلحه شان را نگذارید در زمین بماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۳:۰۱
مجید روزی

زندگینامه شهید مرحمت بالا زاده

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۵۸ ق.ظ

 

در هفدهم خردادماه 1349 در یک کیلومتری تازه کند «انگوت» در روستای «چای گرمی»، خانواده ای صاحب فرزندان دوقلویی می شوند که یکی از آنها نیامده به سوی پروردگار بر می گردد و آن یکی برای خانواده اش تحفه ای می ماند. خانواده نام “مرحمت” را برایش بر می گزینند.
پدرش “حضرتقلی” در روستاهای اطراف دستفروشی می کرد و مادرش هم به کارهای خانه مشغول بود. مرحمت از اوایل کودکی جسور بود به طوری که مادرش به او می گوید: «می ترسم چشم بخوری و نظر شوی»
بالاخره تحصیلاتش را تا ابتدایی ادامه می دهد و همین مواقع مصادف می شود با پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از  آن شروع جنگ تحمیلی.
مرحمت دیگر نمی تواند تحمل کند و می خواهد در دوران ابتدایی به جبهه اعزام شود  ولی هیچ کس تصورش را هم نمی کند که او می خواهد به مناطق عملیاتی برود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۲:۵۸
مجید روزی

هر دفعه با یک ترفندی ( از خاطرات شهید مرحمت بالازاده )

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۵۴ ق.ظ

 

خیلی قاطع و پیگیر بود.
تصمیمش را گرفته بود.
می‌گفت: “هر طور شده باید به جبهه بروم؛ مگر در نهج البلاغه نخوانده اید: جهاد یکی از درهای بهشت است. من باید به جبهه بروم.”
این جمله را به کرات می‌گفت.

بعدها روزی از او پرسیدم چگونه آمدی؟ گفت: “هر دفعه با ترفندی!
(البته هنوز آن زمان از امام خامنه ای که رییس جمهور وقت بود، نامه اعزام به جبهه را نگرفته بود.)
اما این بار خیلی مرا تحت فشار قرار دادند تا از رفتن به جبهه منصرف بکنند؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۲:۵۴
مجید روزی

 

چون جثه شهید بسیار کوچک بود  و نمی‌توانست موتور سواری بکند با یکی از دوستانش می‌آمد،
وقتی می‌خواست بایستد، سر و صدا به راه می‌انداخت و می‌گفت که من را بگیرید تا از موتور پیاده بشوم.
در اوایل موتور روسی داده بودند و با آن موتور پایش به زمین نمی‌رسید اما با کاوازاکی کمی راحت تر بود.
موتور روسی برایش خیلی بزرگ بود.
در حال حرکت می‌توانست موتور را هدایت بکند اما برای ایستادن، موتور را به بعضی جاها که پله مانند بود، می‌برد تا راحت تر پیاده شود..

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۲:۵۰
مجید روزی

دیپلماسی احمقانه به دنبال تخریب مرد میدان

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۲ ب.ظ

 

*/تقابل با حاج قاسم نه گندم «پاستور» را برایت دارد، نه «جو» ی واشنگتن!*

دیروز فایل صوتی وزیر به اصطلاح خارجه ایران در شبکه سعودی منتشر شد. در بخش هایی از این صوت محرمانه که مشخص نیست چطور به آن سوی مرزها و شبکه سعودی رسیده، آقای وزیر اتهامات و حملاتی به #مرد_میدان حاج قاسم سلیمانی وارد می کند و او را متهم می کند که دیپلماسی را فدای میدان کرده است اما حاضر نشده از میدان برای دیپلماسی هزینه کند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۵۲
مجید روزی

خیلی نامّردید!

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۲۲ ب.ظ


خیلی نامّردید!

مدعیان پرادعا دیپلماسی! نمک بر زخمان زدید و داغ نبود #سردار_دلها را دوباره با دروغ ها و تهمتهایی که به او نسبت دادید تازه کردید.

میدان اسیر داد
شما با دشمن قهقه زدید
میدان سر داد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۲۲
مجید روزی

تاریخچه جنگ نرم بخش اول

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۲۵ ق.ظ

 

 

در این سال ها، مفاهیمی در گفتمان امنیت ملی کشورها وارد گردید که تفاوت ماهوی و شکلی عمیقی با گفتمان های پیشین داشت. زیرا آنچه که قدرت حفاظتی یا تهدیدزدایی برای امنیت ملی کشورها محسوب می شد، بیشتر از مفهوم قدرت سخت و ساز و کارهای آن مانند، قدرت نظامی، قدرت تهاجمی، قدرت تخریبی، و کیفیت جنگ افزارهای نظامی، نوع جنگ افزارها، قدرت برد و… ناشی می گردید. اما تحولات صدرالذکر نشان داد که قدرت تنها از مؤلفه های سخت ناشی نشده است و آنچه که موجب سرنگونی این دولت ها شد بعد دیگری از قدرت یعنی قدرت نرم بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۲۵
مجید روزی