دیروز در دانشگاه محل تحصیل آقا مصطفی صدرزاده،اتفاق عجیبی افتاد،سرکلاس به مناسبتی صحبت آقا مصطفی شد، یکی از دانشجویان دختر گفت حرف محرمانه ای دارم،سپس ماجرای زندگی خودش رابرای من ودر تنها یی و خلوت با حال گریه میگفت که من سابقاً بسیار بد حجاب بودم وشهادت آقا مصطفی چه انقلابی در من ایجاد نمود حتی میگفت من عکس ایشان را روی کاشی سفارش داده و ساخته ام،هر گاه به این تصویر