راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۲۵ مطلب با موضوع «ضرب المثل ها» ثبت شده است

ضرب المثل (13)

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۱۳ ب.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

#ضرب_المثل

#ریش_و_قیچی_دست_کسی_سپردن

ریش در گذشته در میان عوام دارای اهمیت و حرمت بسیار زیادی بوده است، تا آن جا که در میان مردم یک تار موی ریش بیش تر از صد قباله و بنجاق و هزاران ضامن و متعهد ارزش داشته است و اصطلاح “ریش خود را گرو گذاشتن” نیز که به معنای ضمانت کردن برای چیزی یا کسی است از همین جا است و از این رو نیز داشتن ریش جزو امتیازات بزرگ مردان بوده و پدید آمدن واژه ی “محاسن” برای ریش نیز به دلیل همین حسن و امتیاز آن بوده است. پس از اسلام نیز که به تبعیت از سنت پیامبر، مسلمانان میبایست ریش ها را بلند و سبیل ها را کوتاه کنند، ارزش و حرمت ریش باز هم بالاتر رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۰ ، ۲۳:۱۳
مجید روزی

ضرب المثل (12)#اصطلاح_آتش_بیار_معرکه

سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۱۱ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

#ضرب_المثل

#اصطلاح_آتش_بیار_معرکه

آتش بیار معرکه ،برای کسی به کار می برند که در ماهیت و اصل دعوا و مشاجره ی میان چند تن شرکت ندارد، اما کارش تشدید این دعوا و مشاجره و گرم نگاهداشتن آتش اختلاف در میان آنان است.
دو ساز ضرب و دف ازچوب وپوست تشکیل شده است. پوست این دو ساز در بهار و تابستان خشک و منقبض و در پائیز و زمستان که موسم باران و رطوبت است مرطوب و منبسط می گردد.در بهار و تابستان لازم است که این پوست هر چند ساعت یک بار مرطوب و تازه گردد تا صدای آن به علت خشکی و انقباض تغییر نکند. این وظیفه بر عهده ی دایره نم کن بود که ظرف آبی جلوی خود قرار می داد و ضرب و دف رانم می داد و تازه نگاه می داشت. در پائیز و زمستان همین شخص که حالا آتشبیار نامیده می شد پوست های مرطوب شده را روی منقل آتش می گرفت و با حرارت دادن خشک می کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۰۰ ، ۲۲:۱۱
مجید روزی

ضرب المثل (11)

شنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مردم ژاپن یک ضرب المثل بسیار جالب دارند که اساسِ توسعه کشورشان قرار گرفت :

بخاطر میخی، نعلی افتاد
بخاطر نعلی، اسبی افتاد
بخاطر اسبی، سواری افتاد
بخاطر سواری، جنگی شکست خورد
بخاطر شکستی، مملکتی نابود شد
و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود…

یادمان باشد هر کار ما، حتی کوچک، اثری بزرگ دارد که شاید در همان لحظه، نبینیم…

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۲
مجید روزی

ضرب المثل (10)

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۴۰ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مشهور ترین #ضرب_المثل های ملل مختلف جهان:

اسپانیولی:
کسیکه یکبار می‌دزدد، همیشه خواهد دزدید.

انگلیسی:
طمع به همه چیز، از دست دادن همه چیز است.

عربی:
هیچ کس را وادار به دو کار نکن، جنگیدن و زن گرفتن.

انگلیسی:
 ضربات کوچک درختان بزرگ را از پای در می‌آورند.

ایتالیایی:
 معنی همه چیز دانستن هیچ ندانستن است.

عربی:
 مشورت با کسی کن که تو را به گریه می‌اندازد نه با کسی که تو را می‌خنداند.

روسی:
برای کسی که شکمش خالی است، هر نوع باری سنگین است.

دانمارکی:
وقتی که آش از آسمان می‌بارد گدا قاشق ندارد.

ایرانی:
 تیر از جراحت به در آید و آزار در دل بماند.

آفریقایی:
یک دوست خوب را با هر دو دستت نگهدار

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۰۰ ، ۲۱:۴۰
مجید روزی

ضرب المثل (9) #ماست_کیسه_کردن

شنبه, ۵ تیر ۱۴۰۰، ۰۵:۵۱ ب.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست.

ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !

وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید.

ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۰ ، ۱۷:۵۱
مجید روزی

ضرب المثل (8) خدا بیامرز تب کرد و مُرد..

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۲:۳۸ ب.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

#ضرب_المثل

#اصطلاح_تب_کرد_و_مرد

پسری پدرش از دار دنیا رفت و او در مرگ پدر به سوگواری نشست.

روزهای اول هرکس می رسید و سبب مرگ پدرش می پرسید، پسر با آب و تاب از ابتدای بیماری پدر تا لحظه مرگ را تعریف می کرد که ناچار اگر صبح بود دنباله تعریف به ظهر می کشید و مجبور بود ناهار بدهد و اگر بعد از ظهر بود دنباله صحبت به شب می کشید و مجبور می شد به مهمانان شام بدهد.

رندان این خبر را شنیدند هر روز یک عده قبل از ظهر و یک عده بعد از ظهر برای عرض تسلیت به خانه پسر می رفتند و از او سبب مرگ پدرش را می پرسیدند او هم طبق معمول با آب و تاب تعریف می کرد و رندان را شام و ناهار می داد.

بالاخره پسر از این وضعیت عاصی شده و با بزرگتری مشورت میکند و او دستور میدهد که از این پس هرکسی علت مرگ پدرت را پرسید یک کلام بگو:

خدا بیامرز تب کرد و مُرد..

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۳۸
مجید روزی

ضرب المثل (7)

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۰۳ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

#خروس_اگه_خروس_باشه_توی_راه_هم_میخونه

یک نفر مهمان  خونه ایی روستایی بود خروس چاق و چله میزبان چشمشو گرفته بود
نصفه های شب دور از چشم همه بلند شد خروس رو گرفت و به راه افتاد صاحبخانه از خواب بیدار شد و گفت :حالا که زوده داری میری بمون تا خروس بخونه بعد برو
مهمان دزد در جوابش گفت:خروس اگر خروس باشه توی راهم می خونه
دزد رفت و صاحبخونه از همه جا بی خبر گرفت خوابید
صبح وقتی رفت سر لونه خروسه تازه فهمید دیشب مهمون بی معرفتش چی گفته.

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۰۳
مجید روزی

ضرب المثل (6)

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۱۰ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زدکه زد خوب کرد که زد

هر وقت روستایی ساده دلی بنشیند و «خیال پلو» بپزد و آرزوهای دور و دراز ببافد حاضران این مثل را می زنند.
می گویند یک روز زنی که شغلش ماست فروشی بود،
ظرف ماستش را رو سرش گذاشته بود و برای فروختن به شهر می برد.
در راه با خودش فکر کرد که «ماست را می فروشم و از قیمت آن چند تا تخم مرغ میخرم.
تخم مرغ ها را زیر مرغ همسایه میذارم تا جوجه بشه. جوجه ها که مرغ شدند می فروشم
و از قیمت آن گوسفند می خرم. کم کم گوسفندهام زیاد میشه،
یک روز میان چوپون من و چوپون کدخدا زد و خورد میشه
کدخدا مرا میخواد و از من میپرسه : چرا چوپون تو چوپون مرا زده؟
منم میگم : زد که زد خوب کرد که زد !
زن که در عالم خیال بود همینطور که گفت :
«زد که زد خوب کرد که زد» سرش را تکان داد و ظرف ماستی از رو سرش به زمین افتاد
و ماست ها پخش زمین شد

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۷:۱۰
مجید روزی

ضرب المثل (5)

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۰۷ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

#ضرب_المثل

#انگشت_انگشت_مبر_تا_خیک_خیک_نریزی

مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود می‌گفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.

هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌کرد تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد.

وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد، ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطر غرق شدن رهایی یابند.

آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت، در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی.!!!»

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۰۷
مجید روزی

ضرب المثل (4)

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۵۱ ق.ظ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ریشه ضرب المثل “بز خری می کنی”

روزی بود و روزگاری بود یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت گاوش را به بازار ببرد و بفروشد پیش از رفتن به بازار آب و ‏علف خوبی به گاوش داد و آن را به بازار برد . یکی از آدم های بد کار وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا ‏بفروشد فکر شیطانی به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر بیچاره کلاه بگذارد او با عجله به سراغ دوستانش رفت و نقشه ‏اش را با آن ها در میان گذاشت و طبق نقشه یکی یکی به طرف ملا نصرالدین رفتند .‏
اوّلی گفت: عمو جان این بز را چند می فروشی؟ ملانصرالدین گفت: این حیوان گاو است و بز نیست. مرد گفت: گاو است؟ به ‏حق چیزهای نشنیده! مردم بز را به بازار می آورند تا به اسم گاو بفروشند. ملاّ داشت عصبانی می شد که مرد حیله گر راهش ‏را گرفت و رفت .‏
دوّمی آمد و گفت : ملاّ جان بزت را چند می فروشی ملّا از کوره در رفت و گفت : مگر کوری و نمی بینی که این گاو است نه ‏بز؟ ، مرد حیله گر گفت: (چرا عصبانی می شوی؟ بزت را برای خودت نگه دار و نفروش)‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۹:۵۱
مجید روزی