وجود امام، امروز برای ما معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم را که عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری را که جریان های انحرافی دارند، بشناسند؛ که شناخت مردم در تداوم انقلاب امری حیاتی است.
بخشی از وصیت نامه شهید
#شهید_محمد_بروجردی
هدیه به روح مطهر شهید #صلوات
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
آمدند « بوکان » تا وضعیت سپاه ؛ ارتش و ژاندارمری را در منطقه مشخص کنند.
آن روزها آن طور که باید وشاید ؛ وضعیت هر کدام از این نیروها و وظایفشان مشخص نشده بود .
زندگینامه سرلشکر شهید محمد بروجردی
محمد بروجردی سال ۱۳۳۳ در خانوادهای کوچک در روستای دره گرگ از توابع شهرستان بروجرد به دنیا آمد در شش سالگی پدر خود را از دست داد و پس از آن مادر تمامی مسئولیت زندگی را بر دوش کشید. مادر محمد پس از فوت همسرش به تهران مهاجرت کرد. و برای فرزندانش هم مادری می کرد و هم پدری محمد از هفت سالگی به دلیل شرایط سخت اقتصادی، در کنار تحصیل، به کار هم می پرداخت .
بسم رب الشهدا
کمیته حفاظت
با اوج گیری روند انقلاب اسلامی در دوازدهم بهمن 1357 و هم زمان با ورود پیروزمندانه حضرت امام رحمه الله به ایران، به امر شهید بهشتی و با نظارت شهید حاج مهدی عراقی، مسؤولیت تشکیل و سرپرستی حفاظت از رهبر کبیر انقلاب به شهید بروجردی محول شد. این مسؤولیت در حالی به ایشان و گروهش محول گردید که سازمان منافقین خلق، از پاریس پیشنهاد حفاظت از امام را به خاطر بهره برداری های تبلیغاتی و سیاسی داده بودند،
بسم رب الشهدا
کمیته حفاظت
با اوج گیری روند انقلاب اسلامی در دوازدهم بهمن 1357 و هم زمان با ورود پیروزمندانه حضرت امام رحمه الله به ایران، به امر شهید بهشتی و با نظارت شهید حاج مهدی عراقی، مسؤولیت تشکیل و سرپرستی حفاظت از رهبر کبیر انقلاب به شهید بروجردی محول شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
محمد از چنان روحیه والا، استوار و جذابی برخوردار بود که در اولین برخورد، اطرافیان جذب اخلاق نیکوی وی میشدند. وی هم به برادران سپاهی که صلاحیت مسؤول بودن را در آنان میدید، مسؤولیتهایی میداد. به همین دلیل از همان اوائل به خاطر دادن مسؤولیت به بچههای کوچه و بازار با وی مخالفت میشد و
بسم الله الرحمن الرحیم
در حالی که کودک بود پدر را از دست داد مادر با کار کردن فرزندانش را در یک خانه اجاره ای سرپرستی کرد از نوجوانی کار کرد تا کمک مادر برای اداره خانواده باشد تا فهمید ظالمی در حال حکومت است طاقت ظلم را نداشت به جمع مردان غیرتمند حق طلب پیوست و مجاهدت کرد
او اقا زاده نبود ولی با قدرت ایمانش بر اساس تکلیفی که داشت اقایی را برای مردم کردستان به ارث گذاشت ثابت کرد که مردم قابل اعتماد هستند مردم هم در رکابش ثابت کردند که لیاقت اقایی را دارند
او مستحق لقب مسیح کردستان بودن را در اقا بودن خود به اثابت رساند
اقازادگی اقایی نمیاورد اقا که باشی نیازی به اقازادگی نداری
بسم رب الشهدا
این وصیتنامه را در حالی می نویسم که فردایش عازم سنندج هستم با توجه به اینکه چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیت نامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمیدادم ولی نمیدانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم گناهی مرتکب شده ام لذا بدینوسیله وصیت نامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا می نویسم :