چشمانمان را زیبا کنیم(111)

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به کوچک بودن مدرسه و خرابی هایی که بر اثر حمله اسرائیلی‌ها به وجود می آید مصطفی تصمیم می‌گیرد ساختمان جدیدی احداث کند تمام شاگردان مدرسه و معلمان دست به دست هم می‌دهد اصلا نمی شد بچه ها را شناخت هر کدام یک کلاه حصیری بر سر داشتند و کار می کردند یک صفحه دراز تشکیل شده بود و دست به دست آجر و سیمان و گل به ساختمان نیمه ساز می بردند مصطفی نیز در بالای ساختمان ایستاده بود به هرکس می‌گفت که چه کار کند به این ترتیب بچه های مدرسه جبل آمل با دست خودشان یک ساختمان جدید ساختند مصطفی به بچه های مدرسه یاد می‌دهد که روی پای خود بایستند او و امام موسی صدر می خواستند نسل جدید شیعیان لبنان دست پیش کسی دراز نکندعده‌ای می‌گفتند در ماه رمضان ثروتمندان شیعه را برای افطار دعوت کنیم تا به مدرسه کمک کنند مصطفی مخالف بود و می گفت یتیمی عزت است

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

چشمانمان را زیبا کنیم(110)

  

 

بسم الله الرحمن ارحیم

مناجات_شبانه

آنان ڪه بہ من بدی ڪردند ، مرا هوشیار ڪردند . 
آنان ڪه از من انتقاد ڪردند ، بہ من راه و رسم زندگی آموختند .
آنان ڪه بہ من بی اعتنایی ڪردند ، بہ من صبر و تحمل آموختند .
آنان ڪه بہ من خوبی ڪردند ، بہ من مهر و وفا و دوستی آموختند .

پس خدایا بہ همہ ی آنانی ڪه باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند ، خیر و نیڪی دنیا و آخرت عطا فرما .

#شهید_دڪتر_مصطفی_چمران

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

چشمانمان را زیبا کنیم( 109)

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 ماجرای کشتن برحسب هویت بحران سنگینی را به لبنان تحمیل کرده بود که امام موسی صدر با تحصن و اعتصاب غذا در مسجدی در بیروت خواهان پایان دادن به ماجرای این فتنه شد و در همان حال گفت باید یک دولت بدون حضور احزاب شکل بگیرد کمیته‌ای برای تحقیق شکل بگیرد مجرمان معلوم و مجازات شوند کمیته‌ای برای تحقیق و تعیین خسارت شکل بگیرد تا خسارات وارده جبران شود اعتصاب غذا که شروع شد و ماجرا رسانه‌ای شد از طرف مسیحیان و مسلمانان به شدت استقبال شد ارتش و کتائب مانع پیوستن مردم به این تحصن می شدند ژرژحبش(نفوذیها یا سران فتنه اتش بیار معرکه میشوند )

چشمانمان را زیبا کنیم( ۱۰۸)

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 مطلب مهمی که بسیار ناراحت کننده و وحشیانه بود و باید ذکر کرد این است که در لبنان می گویند(یک دوره ) قتل الهویت یعنی کشتن برحسب شناسنامه و چپ و راست هر دو به این کار دست زدن  مسیحی ها شروع کردند به کشتن مسلمان ها خیابان ها را می بستند و هر مسلمانی را که پیدا می‌کردند می‌کشتند صرف نظر از اینکه به چه دست های وابسته است احزاب چپ هم در قسمت مسلمانها راهبندان می‌گذاشتند (احزاب چپ به سر کردگی ژرژ حبش که یک مسیحی بود مزدور شوروی ) هر مسیحی را می‌گرفتند و میکشتند یک مسیحی در خیابان مزرعه حرکت می کرد و ارمنی بود و عضو مقاومت فلسطین یعنی با حزب ژرژ حبش هم همکاری می کرد و ارمنی بود حزبی ها او را به زیر کتک گرفتند و به قصد کشت می زدند و با فریاد می زد که من عضو مقاومت هستم

چشمانمان را زیبا کنیم( ۱۰۷)

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم 
با قدرت گرفتن مجلس اعلای شیعیان لبنان و یارگیری های حرکت محرومین و سازماندهی در سازمان امل شیعیان لبنان هویت شیعه بودن خود را بدست اورد
 قبل از ان شیعه در اثر فقر شدید و فلاکت بار بودن زندگیشون و احتیاج شون باعث شده بود که ستون پنجم دشمن بشن انقدر تکرار شده بود تو لبنان شیعیان را به عنوان جاسوس می شناختند و هر خطایی که شیعه بکنه تو بلند گو ها می‌انداختند و متهم به خیانت و جاسوسی می شدند و این جریان به قدری شدید بود ستون پنجم استعمار یعنی نوکر شاه شیعه فلان شیعه فلان تا امام موسی صدر شروع به فعالیت کرد بزرگترین برنامه دینی و مذهبی این بود که شخصیت شیعه را از ستون پنجمی و جاسوس بودن و همکاری با استعمارگران آزاد کند شخصیت حقیقی انقلابی شیعه و به دنیا معرفی کنه و پیروز هم شد مدتی به طور فطری و طبیعی جاسوس و مزدور و دست نشانده بودند در حالی که امروز شیعیان در لبنان

چشمانمان را زیبا کنیم( ۱۰۶) فتنه نفوذیها در جبهه مقاومت

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

فتنه نفوذیها در جبهه مقاومت 

 پس از سپتامبر سیاه تا حدود سال ۱۹۷۳ مقاومت ضعیف بود تعداد زیادی از افراد و کادرهای خود را تسویه کرد مقاومت بعد از سپتامبر سیاه می فهمد که سبب شکست او وجود افراد ناباب در مقاومت فلسطین است ده‌ها هزار نفر را از مقاومت بیرون می کنند و یک نوع تنظیمات تقریباً نیمه سری به وجود می‌آورند تا سال ۱۹۷۳ که در این سال فتنه ای بین ارتش لبنان و فلسطینی ها به وجود می‌آید که آن که طی آن می‌خواستند سپتامبر سیاه دیگری در لبنان به وجود بیاورند همانطور که می دانید باز هم همین جورج حبش محرک و آتش افروز سپتامبر سیاه دوم در لبنان بود جریان بدین ترتیب بود که دو یا سه نفر از افراد جبهه یا همان جورج حبش بمبی به داخل فرودگاه بیروت برده و در مستراح نصب کردند پلیس فرودگاه بمب را کشف و این سه نفر را بازداشت کرد جورج حبش از پلیس خاص که آنها را آزاد کند دولت آنها را آزاد نکرد و

چشمانمان را زیبا کنیم(105)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

نبرد کرامه به قلم شهید چمران

 نبرد معروف کرامه در اردن در آن زمان پایگاه مقاومت فلسطین در اردن بود قسمت بزرگی بین اردن و اسرائیل در اختیار فلسطینی ها قرار داشت و برای هجوم حمله فلسطینی ها به اسرائیل از نظر استراتژیک منطقه بسیار مناسبی بود چون فلسطینی‌ها از یک رودخانه کوچک واقع در مرز بین اردن و اسرائیل می‌توانستند وارد سرزمین های اشغالی شده و بعد از انجام عملیات خود دوباره از این راه  بازگرداند در آن زمان همه کادرهای سازمان فقط ۴۵۰ نفر بود رهبر آنها یاسر عرفات بود

کرامه در اردن پشت رودخانه و در فاصله دو کیلومتری رودخانه اردن قرار داشت نبرده کرامه مهمترین و پر افتخارترین افتخار ترین نبرد هایی است که مقاومت فلسطین در طول تاریخ خود انجام داد زیرا کسانی که جنگیدند و شهید شدند در کمان خلوص و ایثار و پاکی و فداکاری بودند کسا نی بودند که می‌دانستند روز بعد به شهادت می‌رسند کسانی بودند که در وسط شهر و در مدرسه شهر مستقر شدند آنقدر صبر کردند که اسرائیل شهر را محاصره کردند و حتی مدرسه آنها به تصرف اسرائیل درآمد آنان خود را منفجر کردند تا سربازان اسرائیلی را هم نابود کنند از این نوع فداکاری‌ها فراوان انجام دادند از ۴۵۰ رزمنده فلسطینی در این نبرد ۱۵۰ نفر به شهادت رسیدند یک سوم آنها شهید شدند عده زیادی از اسرائیلی‌ها را نیز کشتند تعدادی از تانک های اسرائیلی را نابود کردند و اسرائیلی آن اجساد خود را رها کردند و گریختند در هیچ نبردی اسرائیلی‌ها حاضر نیستند که کشته خود را بگذارند و بگریزند اما در این نبرد گریختند البته ارتش اردن نیز با آنها کمک کرد و توپخانه سنگین اردن به پشتیبانی فلسطینیان ضربه مهلکی به نیروهای اسرائیلی در حال عقب‌نشینی وارد آوردند نبرد کرامه اوج قدرت فلسطینیان است این فداکاری این پاکی این ایثار سبب شد که از هر گوشه جهان هر مبارزی که می خواهد با اسرائیل بجنگد به سوی مقاومت فلسطین جذب شود

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

چشمانمان را زیبا کنیم(104)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

جمعی ازشیعیان لبنان به عنوان اعتراض به وضعیت تحصیلی فرزندان‌شان می‌روند سراغ کمال الاسعد رئیس پارلمان لبنان کمال نماینده شیعیان است ایشان سرسپرده رئیس‌جمهور است رئیس‌جمهور سلیمان فرنجیه است رئیس‌جمهور لبنان مسیحی و دست نشانده اسرائیل است کمال به جهت سرسپردگی یکی از سرمایه داران بزرگ لبنان است و ایشان رئیس پارلمان لبنان است مردم زمانی که به او می گویند ما در جنوب لبنان مدرسه نداریم جوانان ما فرصت ورود به دانشگاه را ندارند و بیسواد بزرگ می‌شود کمال الا اسعد در جواب می‌گوید سواد می‌خواهی چه کار از اسعدالاسعد به جای شما درس می‌خواند و مشکلات شما را حل خواهد کرد  الاسعد فرزند کمال است او در حمایت پدرش توی دانشگاه و تو موقعیت رفاهی عالیه هست این منطق رئیس پارلمان شیعیان لبنان است چرا که شیعیان لبنان تا آن زمان نه گروهی به عنوان هدایت کننده و جمع کننده آنها  و نه  سایه رهبری بالا سرشان نبود تا امام موسی صدر رفت و مجلس اعلا و سازمان عمل را تشکیل داد و امروز سایه رهبری و اقتدار وعزت شیعیان را شیعیان را شاهدیم

نقل از کتاب لبنان شهید چمران

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

چشمانمان را زیبا کنیم(103)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 حدود سال ۵۵ سرباز های اسرائیلی جنوب لبنان وارد روستای می‌شوند و کشاورزی را به طرز وحشتناکی می کشند تعدادی از کشاورزان اعتراض می‌کنند که چرا چنین جنایتی کردید فرمانده اسرائیلی ها با حالت تمسخر به کشاورزان می‌گه زیاد پررو نشید اگر بخواهید پررو بازی در بیارید میریم دخترامونو میفرستیم میان هرکجا خواستند از شما را می کشند

ازکتاب لبنان نوشته شهید چمران

 ولی امروز ببینید در برابر قدرت حزب الله سران صهیونیسم چگونه عکس العمل نشون میدن خوار و ذلیل هستند

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

چشمانمان را زیبا کنیم(102)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مدیریت و رسیدگی به محل نگهداری و مدرسه بچه های یتیم در لبنان با شهید چمران بود برای رسیدگی به امورات آنها مرتب و آنها سر میزد یکی از همراهانش تعریف می‌کرد یک بار قرار بود به مدرسه سری بزنیم بعد برای پیگیری کارها برویم بیروت رفتیم داخل مدرسه که شدیم چمران داخل راهرو داشت با مسئولین مدرسه صحبت می کرد صدای چمران توی سالن به گوش دانش آموزان داخل کلاس رسید به یکباره تعدادی از بچه‌ها از کلاسها آمدند بیرون وسط سالن با چمران شروع کردند به کشتی گرفتن شد که بچه ها از سر و کول چمران بالا می رفتند و چمران هم به صورت جدی با آنها کشتی می‌گرفت با کف دست می‌زد به کمر آنها می‌گفت باید شیر باشی مثل بچه شیر به جنگ تا اینکه بچه ها خسته شدند همانجا کف راهرو نشستم و مشغول صحبت با چمران شدند و من گفتم دکتر باید بریم بیرون کار داریم دکتر در جواب گفت بهتر از این کار کاری نیست این بچه ها حق به گردن ما دارد

 

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور