بسم الله الرحمن الرحیم
امام حاضر
شبی استاد(شهریار) به بنده زنگ زدند و فرمودند: تلویزیون را میبینی؟ رفتم و دیدم آقا در کنفرانس حراره ایراد خطابه میکنند. بعد از إتمام نطق آقا به منزل استاد رفتم. دیدم استاد جملات برجستهی آقا را تکرار میکردند
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حاضر
شبی استاد(شهریار) به بنده زنگ زدند و فرمودند: تلویزیون را میبینی؟ رفتم و دیدم آقا در کنفرانس حراره ایراد خطابه میکنند. بعد از إتمام نطق آقا به منزل استاد رفتم. دیدم استاد جملات برجستهی آقا را تکرار میکردند
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حاضر
یک بار استاد به من گفتند که دلم برای شنیدن صدای آقای خامنهای تنگ آمده است و کاش میشد که تلفنی اظهار عشقی به ایشان میکردیم. استاد معمولاً با تلفن صحبت نمیکردند و حتی با آداب صحبت تلفنی هم آشنا نبودند. مثلاً «الو» نمیگفتند
مردم [در جریان سیل] واقعاً کمک کردند و ما این را تجربه کردیم؛ حالا هم آقایان اشاره کردید که مردم واقعاً آمادهاند، واقعاً شور و شوق کمکرسانی در مردم وجود دارد؛
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حاضر
تعطیلی منبر بخاطر سخنرانی علیه آزادی غربی در موضوع زن
یکی از سلسله سخنرانیهای آیتالله خامنهای، از اواخر آذرماه ۱۳۴۳ و در ماه رمضان در مسجد جامع کرج آغاز گردیده بود. گویی این بار نیز همچون بیرجند و زاهدان برنامهریزی کرده بود تا دستگاه حکومتی را به باد انتقاد بگیرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حاضر
با بستهشدن فرودگاه و پس از راهپیمایی گستردهی مردم سران انقلابیون در مقر کمیتهی استقبال از امام در مدرسه رفاه جمع شدند تا دراینباره رایزنی کنند. پیشنهاد برگزاری تحصن به میان آمد.
پس از تصویب اصل برگزاری تحصن،
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حاضر
* ابوالفضل مایی
یکی از روزهای تابستان سال ۱۳۶۵ بود که از روابط عمومی ریاستجمهوری زنگ زدند و گفتند که آقای رئیسجمهور عزم تبریز دارند و مایل هستند ملاقاتی با استاد (شهریار)تدارک شود که بهتر است چند تن از شعرای تبریز هم در آن دیدار ملتزم و مشایع باشند. روز بعدش معظمله به تبریز آمدند و چون حضور ایشان در منزل استاد یا منزل محل ورود آقا که منزل امام جمعهی وقت بود، مناسب نمیبود، سالن استانداری را در نظر گرفتیم و حدود ۲۰ تا ۳۰ تن از شعرای تبریز را هم دعوت کردیم. بعد از نماز مغرب بنده استاد را از منزلشان به میعاد ملازمت کردم.
بسم الله الرحمن الرحیم
امام حاضر
خاطراتی از مراودات آیتالله خامنهای و استاد شهریار
* این نماز میشود أحلی من عسل!
بلاشک میتوانم بگویم که استاد یک شیفتگی و شوق بیبدیلی نسبت به امام و آقا داشتند. پس از انقلاب و تفویض امامت جمعهی تهران به معظمله،
با امام حاضر
مسئولین بایست مراقبت کنند؛ هم قوّهی مجریّه، هم قوّهی قضائیّه؛ دستگاههای ناظر بایست مراقبت کنند؛ من این را به رئیسجمهور محترم گفتم. ایشان در اظهار عمومی گفتند که ما میخواهیم کارخانههای فلان جا را بفروشیم؛ من گفتم مراقب باشید؛ [چون] طرف میآید کارخانه را از شما میخرد؛
بسم الله الرحمن الرحیم
با امام حاضر
به همراه چند تن از طلبههای آذربایجانی، تعطیلات تابستانی را در مشهد بگذرانیم. در مشهد به لطف آیتالله سید یونس اردبیلی در مدرسه خیرات خان ساکن شدیم. آن موقع پدر آیتالله خامنهای، آیتالله سید جواد خامنهای در مسجد بالای سر حضرت رضا علیهالسلام که از یک طرف به حرم متصل بود و از یک طرف به مسجد شاه، نماز میخواندند. من از آن موقع پدر آیتالله خامنهای یعنی آیتالله سید جواد خامنهای را میشناختم.