جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۳۹ مطلب با موضوع «حکایت زیبا» ثبت شده است

حکایت زیبا (۴۹)

جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۳۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

راه_اندیشه_کردار

دکتر مـرتضی شیخ ، پـولی بـه عنوان حق ویـزیت از مردم نمی گرفت و هر کس هر چه می خواست، در صندوق کنار میـزش می انـداخت و چون حق #ویزیت دکتـر پنـج ریال تعیین شده بـود ، خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۳۰
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۸)برکت نماز اول وقت

پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۲۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

برکت_نماز_اول_وقت

استاد هاشمی نژاد می فرمود پیرمرد مسنّی مـاه مبارک رمضان مسجد لاله زار می آمـد خـیـلی آدم مـوفـقی بـود همیشـه قبـل از اذان توی مسجد بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۲۵
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۷)انسان خوشبخت

چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۳:۱۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم 

انسان_خوشبخت

پادشاه پس از این کـه بیمار شد گفت نصف قلمـرو پادشاهی ام را به فـردی میدهم که بتواند مرا درمان کند. تمام آدمهای دانا جمع شدند تا ببیند چطور می‌شود شاه را درمان کرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۱۷
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۶)

سه شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حفره_بزرگ_دندان

مردی به دندان پزشک خـود تلفن می کند وبه خاطر وجود حفره بزرگی در یکی از دندان ها از او وقت می گیرد

موقعی که مـرد روی صندلی دندان پزشکی قرار می گیرد ، دندان پزشک نگاهی به دنـدان او می انـدازد و می گویـد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۰۴:۴۴
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۵)تومواظب باش

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

تو_مواظب_باش

یک شب هنگام خـواب ، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده‌. صاحب خانه بازیرکی و با دروغ به همسرش گفت خانمم مقداری پول در چاه حیاط پنهـان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد دزد این حرف صاحب خـانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت ،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۵
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۴)چهل حرمزاده

يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۹، ۰۲:۲۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
 

گفته اند: روزی هارون الرشید از بهلول خواست تا چهل حرامزاده برایش حاضر کند.
جناب بهلول فورا رفت و بعد از چند لحظه به همراه چهل نفر برگشت !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۱۴:۲۶
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۳)جوان بنی اسرائیل

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۱:۲۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

جوان_بنی‌_اسرائیلی

جوانی در بنی اسرائیل زندگی میکرد او به عبادت مشغول بود، روزها را به روزه و شب ها را به نماز و طاعت، تا بیست سال کارش همین بود تاکه یک روز فریب خورد و کم‌ کم از خدا دور شـد و عبادت‌ را تبدیـل بـه معصیت و گناه کرد و از جمله گنه کاران شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۲۷
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۲)یونس نقاش ونگین

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

یونس_نقاش_و_نگین

یونـس نقاش ، با تـرس و لرز خـدمت امام هـادی علیه السـلام آمد و عـرض کرد آقا جان بـه داد خانواده‌ ام برس. امام فرمود چه‌خبر است؟ عرض کرد می‌ خواهم از اینجا کوچ کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۴۳
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۱)

چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۳۲ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

دیدار_امام_زمان

علامه حِلّی می فرمـودند: شب جمعه ای به قصد زیارت امام حسین علیه السـلام به سـوی کربلا می رفتـم ، در حالی که تنها و سـوار بر الاغ بـودم و تازیانه ی کـوچکی برای رانـدن مَرکب در دست داشتم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۳۲
مجید روزی

حکایت زیبا (۴۰)

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۳۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حفظ_آبروی_افراد

 

امیرالمومنین علی علیه السلام مقدار پنج بار شتر ، خرمـا براى شخصى که آبرومند بود واز کسى تقاضاى کمک نمى کرد فرستادند

شخصی که آنجا حضور داشت به آقا امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد، آن مـرد که تقاضاى کمکی نکـرد ، چرا براى او خرما فرستادید؟ ضمناً یکبار شتر هم براى او کافى بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۳۶
مجید روزی