جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۳۹ مطلب با موضوع «حکایت زیبا» ثبت شده است

حکایت زیبا (۵۹)حکمت پروردگار

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۱ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حکمت_پروردگار

امام باقر علیه السلام فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۹ ، ۰۶:۵۱
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۸)

پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید مهدی زین الدین و نماز اول وقت

به نقل از مادر شهید مهدی زین الدین: دو نفر از علما پس از شهادت بچّه ها رفتند خانه خدا و قرار گذاشتند هر کدام برای مهدی و مجید طوافی انجام بدهند. کسی که به نام مهدی طواف را شروع می کند، بعد از اتمام می آیند می نشینند، یک لحظه خستگی بیندازند،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۹ ، ۱۱:۰۸
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۷)

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۷ ق.ظ
 

بسم الله الرحمن الرحیم
اصل نماز ولایت ولی الله است (داستان رد شمس)
قال الصادق (ع): فضل الوقت الاوّل علی الآخر کفضل الآخرة علی الدّنیا
حضرت امام خمینی (رحمة الله) و نماز اوّل وقت
حجةالاسلام انصاری می گوید: امام 
(ره) در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۷
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۶)حجاب وعفاف

شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حجاب_عفاف

شهید_بهشتی چگونه زنان ارمنی را درباره حجاب متقاعد کرد؟

وارطان داویدیان، خبرنگار ارمنی دوران دفاع_مقدس درباره یکی از دیدارهایش با شهید بهشتی:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۵
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۵)

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

خریدار_خانه_بهلول

زبیـده زوجه ی هارون الرشید در راه بهلول را دیـد که با کـودکان بازی می کـرد و با انگشت بر زمیـن خط هـایی می کشید. پرسیـد چه میکنی؟ بهلول گفت خانه میسازم. پرسید این خانه را میفروشی؟ بهلول گفت بله. پرسید قـیمت آن چقـدر است؟ بهلول مبلغی ذکـر کـرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۰۶:۵۷
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۴)

پنجشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنان_حکیمانه

حاکمی ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ کسی ﺟﻤﻠﻪ ای ﺣﮑﯿﻤﺎنه ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ. روزی ﺩﺭ حالی که ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﻮﺩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ. ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۹ ، ۱۲:۰۲
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۳)حکمت های خدا

سه شنبه, ۱ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

حکمت_های_خدا

حضرت موسی علیه السلام فقیری را دید که ازشدت تهیدستی، برهنه روی ریگ‌بیابان خوابیده. چون نزدیک آمد او عـرض کرد : ای موسی ! دعا کن تا خداوند معاش اندکی به من بدهد که از بی تابی، جانم به لب رسیده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۰۹:۳۹
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۲)استاد حاج داود احمدپور

دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۰۸ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

حکایتها فاصله ما را برای فهمیدن کم و



کوتاه میکند


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۹ ، ۱۶:۰۸
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۱)منافق کینه توز

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

منافق_کینه_توز

پیامـبر اسلام صلى الله علیـه و آله و سلـم بـه همـراه جمعى از مهاجـران و انصار در مسجدالنبى نشسته بودند که على علیـه السلام وارد مسجد شد حاضران به احترام او برخاستند و از او به گرمى استقبال کردند تا ایـن که على علیـه السلام در جایگاه خـود که در محضر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بود نشست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۴۴
مجید روزی

حکایت زیبا (۵۰)مسافرغریب

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۵۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

داستان_ مسافر_غریب 

  مرد مسافری در یک شهر غریب بیمار شد.

 مرد نیکوکاری به نام ابراهیم به او برخورد.

 ابراهیم وقتی فهمید مسافر غریبه او را به خانه خود دعوت کرد و در آن‌جا از او پرستاری نمود تا حالش خوب شد.

 بعد از آن ابراهیم متوجه شد که مرد مسافر نماز نمی‌خواند.

 ناراحت شد و  به او گفت:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۵۱
مجید روزی