راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۳۹ مطلب با موضوع «حکایت زیبا» ثبت شده است

حکایت زیبا (۱۱۹)

يكشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۶ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

محبت_اهلبیت
 
یکی از اعمالی که آدم را در قبر از عذاب و ناراحتی نجات میدهد و از همه اعمال کارسازتر است ، محبت اهل‌ بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است. امام رضا علیه السلام فرمود از مواردی که به زیارت زائرم می آیم شب اول قبر اوست. محدث قمی در کتاب مفاتیح نقل می کند شخصی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد. عالم از او پرسید چگونه در راحتی به سر میبری در حالیکه باید
 دچار عذاب و شکنجه باشی؟ آن شخص گنهکار در پاسخ گفت تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم مملو از آتش بود ، ولی از دیشب تا کنون عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده زیرا ، سیدالشهداء علیه السلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی محترم آمد. عالم به جستجو و تحقیق درباره‌ی آن بانو پرداخت، تا همسر او را پیدا کرد. از او پرسید همسر شما چه عمل نیکی انجام میداد که امام حسین علیه السلام به دیدنش آمده است؟ مرد گفت از جمله اعمال همسرم این بود که او بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشته است


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۹ ، ۰۸:۱۶
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۸)

شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ...
با خودش گفت : حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادو پیچش کردن ...!

اما وقتی به تهش رسید و برگ‌ها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگ‌ها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست ...

داستان زندگی هم مثل همین کلم هست!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده، درحالیکه همین روزها آن چیزیست که باید دریابیم و درکش کنیم ...
و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود...!
زندگی، همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۹ ، ۱۰:۲۹
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۷)

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

زهیر_بن_قین_بَجَلی

زهیر بن‏‌ قین‏ قبل از ماجرای کربلا یکی از طرفداران افراطی عثمان بوده. پس از انجام مناسک حج ، در راه بازگشت به کوفه ، امام حسین علیه السلام به دلیل فطرت پاکی که در او مشاهده می‌‌ کرد او را به ملاقات خود دعوت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۹ ، ۰۵:۱۷
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۶)

پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 از_آسمان_افتاده

محمد ابراهیم خان معمار باشی ملقب به وزیر نظام مردی زیرک بود و مدتی حکومت تهران را بر عهده داشت. در طول مدت حکومت او شهر تهران در نهایت نظم و آرامش بود. روزی‌ شخصی به ابراهیم خان شکایت کرد که چون عازم زیارت مشهد بودم، خانه‌ام را برای نگهداری به فلان شخص دادم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۹ ، ۰۲:۱۵
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۵)

چهارشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله مجتهدی می‌ فرمود: روزی شخص ثروتمندی با همسرش در حال غذا خوردن بودند که شخص فقیری به در خانه‌شان آمد، آنها در را به روی فقیر بستند و او را ناامید کردند و چیزی ندادند و شاید توهینی هم به فقیر کردند. روزگار گذشت تا اینکه آن شخص فقیر، دارا شد و آن شخص دارا، ندار و زنش را هم طلاق داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۰۸:۰۴
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۴)

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۲:۵۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

کمک_به_سائل

آقا زین العابدین علیه السلام به اهل و عیال خود سفارش می کردند: هیچ سائلی از مقابل خانه من نمی گذرد مگر اینکه اطعامش کنیم. گاهی به ایشان اعتراض می کردند: که هر سائلی واقعا محتاج نیست! امام سجاد علیه السلام پاسخ می دادند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۹ ، ۰۲:۵۴
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۳)

دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شخصی در مجالس سیدالشهدا علیه السلام خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند: حسین دارم چه غم دارم؟! مرحوم شیخ رجبعلی خیاط با دیدن این شخص در دل خود گفت: خوش بحال این شخص ، آقا سیدالشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم و غم های قیامت نجات خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۰۹:۰۷
مجید روزی

حکایت زیبا(۱۱۲)

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۲ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی که در کناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد کیست؟ گفته شد:

«حسین بن علی بن ابی طالب است. » سوابق تبلیغاتی عجیبی که در روحش رسوخ کرده بود موجب شد کهدیگ خشمش به جوش آید و قربة الی اللّه آنچه می تواند سبّ و دشنام نثار حسین بن علی بنماید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۵۲
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۱)

شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

هیئت_طویریج

توفیقی بود که چندین روز عاشورا کربلا بودم. روز عاشورا مردم کربلا عزاداری خود را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج میروند. من علمای زیادی را دیدم که پابرهنه در این هیئت شرکت کرده و به سر و سینه می زدند ، از جمله شهید محراب آیت اللّه مدنی. از ایشان سوال کردم راز این قصه چیست؟ فرمود: سید بحرالعلوم که از علمای بزرگ نجف بود،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۹ ، ۱۸:۲۳
مجید روزی

حکایت زیبا (۱۱۰)

جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

نشسته بودم بغل دست حاجی، یک دفعه زد روی پایش، از صدای ناله‌اش ترس برم داشت ! گفتم: حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ گفت: من سه چهار روزه از حال آقا بی‌خبرم....

 

پدرش فوت کرده بود ، میان سنگینی غم از دست دادن پدر، قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود. فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود. آنوقت اینطور آه میکشید. اینطور خودش را سرزنش میکرد...

 

منبع: کتاب سلیمانی عزیز

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۹ ، ۱۵:۵۱
مجید روزی