جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۴۱۱ مطلب با موضوع «درس های بزرگان حکایت هاوداستان ها» ثبت شده است

. علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۴۸
مجید روزی

!✨ سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود ، زندگی می کردند . یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک ، با هم جرو بحث کردند . پس از چند هفته سکوت ، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند . یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد . وقتی در را باز کرد ، مرد نجاری را دید . نجار گفت :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۴۴
مجید روزی

" ✍🏼 از دیدگاه محیی الدین و مولانا

فرشتگان مقرّب چون جبرئیل و میکائیل و شیاطین انس و جن و همۀ پیامبران از آدم تا خاتم همه در همۀ انسانها به گونه ای تجلّی دارند و همه در خدمت آدمیان هستند و سر در خط فرمان دارند و جوهر انسانیت را ساجد و عابدند، الّا ابلیس که مقام انسان را انکار می کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۵:۴۳
مجید روزی

ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭﻋﺰﻡ ﺗﺴﺨﻴﺮ کشوری ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ به ﻣﻜﺘﺐ ﻣﻴﺮﻓﺖ؛ ﺍﺯﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭘﺴرﭼﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ؟ ﭘﺴﺮ گفت: ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻛﺠﺎﻱ ﻗﺮﺍﻥ؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﺍﻧﺎ ﻓﺘﺤﻨﺎ ... ﻧﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﻧﺎﻡ ﻗﺮﺁﻥ ﻭﺁﻳﻪ " ﺍﻧﺎ ﻓﺘﺤﻨﺎ " ﺧﺮﺳﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻓﺎﻝ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ؛😘👌 ﭘﺲ ﻳﻚ ﺳﻜﻪ ﺯﺭ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ😳 ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍﺯﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﺍﻣﺘﻨﺎﻉ ﻛﺮﺩ !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۳۱
مجید روزی

، یکی ازاین می ترسد که خطای مرتکب شده اش را پدر و مادرش بفهمند، یکی از این می ترسد که یک روزی چیزی را که خیلی دوستش دارد را از دست بدهد و امثال این موارد ... اما در کنار این ترس های مادی و دنیوی، هستند افرادی که یک ترس و خوف زیبایی در وجودشان نهفته و با آن ها همراهی می کند .... خوف، ترس، حزن، غم آدمی را رها نخواهد کرد؛

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۱۱
مجید روزی

 ✏️🍃✏️🍃✏️ ✏️🍃✏️ 🔹🔵 مثــل قلـــم بـــاش 🔵🔹 عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.  کودکی پرسید: چه می نویسی؟  عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم.  می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید. عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری. اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۱۴
مجید روزی

. سلطان فرمود:

در این کله پاچه اندرزها نهفته است. سپس لقمه نانی برداشت و یک راست " مغز " کله را تناول نمود، سپس گفت: اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از " مغز " تهی کنید! سپس " زبان " کله پاچه را نوش جان و فرمود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۰۶:۲۵
مجید روزی

🍃🌺🍃🌺🍃🌺 در مراسم عروسی، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید؟ معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. داماد ضمن معرفی خود گفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۳۲
مجید روزی

*بزرگی را گفتند .تو برای تربیت فرزندانت چه میکنی؟* *گفت:هیچ کار* *گفتند: مگر میشود؟* *پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟* *گفت:من در تربیت خود کوشیدم،تا الگوی خوبی برای آنان باشم.*

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۲۸
مجید روزی

🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪🐪 حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!! از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۱۷
مجید روزی