راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۵۷ مطلب با موضوع «رفیق خوشبخت ما» ثبت شده است

 

اگر ماشین نفرستید، خودم می آیم وقتی از مکتب حاج قاسم صحبت می کنیم، معنایش خطرپذیری  است. همیشه به دهان مرگ می رفت. در جنگ33  روزۀ جولای سال 2006 از تهران آمد دمشق. بعد با ما تماس گرفت و گفت: «من می خواهم بیایم ضاحیۀ جنوبی پیش شما.» گفتیم: «یعنی  ًچه؟!   چنین چیزی امکان ندارد. همۀ پل ها را زده اند، راه هااصلا بسته اند، هواپیماهای جنگی اسرائیل هر هدفی را می زنند،  نمی شود به ضاحیه و بیروت ً رسید. اصــلا ًشرایط کاملاجنگی اســت.  » اما حاج قاسم اصرار کرد و گفت: «اگر ماشین نفرستید، خودم راه می افتم و می آیم!» پافشاری کرد و خودش را رساند به ما و تمام مدت هم کنار ما ماند.

سیدحسن نصرالله

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۰ ، ۱۷:۳۹
مجید روزی

 

می گفت: «مقام شهید مرا به تعجب وامی دارد. سؤال جوانان در رابطه با شهدا و فرهنگ شهادت و شوق آن ها برای مدافع حرم شدن مرا به حیرت واداشته.» هرچه به شهادت نزدیک تر می شد، به این حیرت افزوده می شد. قلۀ شهادت را ذوب شدن در معارف و ولایتمداری می دانست.

انسان در این مرحله، از خویشتن و ماسوای خود، یعنی از عالم آفاق و انفس، غافل و بی خبر می شود و نمی داند َکه این عوالم باقی اند یا فانی. قلب سالک محل بارقه های اســرار و رمــوز الهی و رازهـــای غیبی اســت و حقایق مرموز معنوی بر زبانش جاری می شود.

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۴۳
مجید روزی

رفیق خوشبخت ما (45) تن هایی که با حاجی تنها نبودند

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۱۰ ب.ظ

 

کربلای پنج، نه راه پیش داشتیم و نه راه پس. شده بود نبرد تن و تانک. نمی دانم از کجا رسید. سوار بر موتور و آرپی جی به دست. با دیدنش جان گرفتیم، آن قدر جنگیدیم که تانک های دشمن عقب نشینی کردند.

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۱۰
مجید روزی

رفیق خوشبخت ما (44) بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان است

چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۷:۱۵ ق.ظ

 من اعتقادم این است: قلۀ تربیت دینی و اخلاقی ما، دفاع مقدس بود… . من معتقدم امام زمان؟عج؟ که ظهور بکنند، حکومتی که ایجاد بکنند، قلۀ آن حکومت، آن دوره ای بود که در دفاع مقدس ما، در بخش ها و حالاتش اتفاق افــتــاد… . من با تمام وجودم اعتقادم این است که جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان بود…

. شهید سردار سلیمانی

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۷:۱۵
مجید روزی

رفیق خوشبخت ما (43) حسین پسر غلامحسین نــزد من آمــد

سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۶:۱۲ ق.ظ

 

حسین پسر غلامحسین نــزد من آمــد. اورکــت روی دوشــش بــود. یکی از مشخصه های جنگ، اخــلاص در همه چیز بــود: اخــلاص در بیان، اخــلاص در عمل، اخلاص در فکر. اورکتش روی دوشش بود و جوراب پایش نبود. من نگاه کردم به او. شاید منظوری هم از نگاهم نداشتم. خندید. من ایــن خنده در ذهنم باقی مانده. گفت: «می دانم چرا نگاه کردی. برای اینکه اورکت روی شانه های من است و جوراب پایم نیست.» گفت: «من داشتم نماز می خواندم با همین حال، گفتم شما کارم داری. آمدم جورابم را پایم کنم، اورکتم را تنم کنم، به خودم گفتم: حسین، پسر غلامحسین، تو پیش خدا این طور رفتی، پیش فلانی هم این گونه می روی.»

شهید سردار سلیمانی

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۱۲
مجید روزی

رفیق خوشبخت ما (42) زرنگ یعنی..

دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۵۷ ق.ظ

 

. من آن زمان در دیرالعدس دیدم صدای خیلی برجسته ای می آید. سید ابــراهــیــم صــــدرزاده خیلی صـــدای مــردانــه ای داشـــت، مثل داش مشتی های تهرانی. من او را نمی شناختم. وقتی از پشت بی سیم حرف مــی زد، گفتم: «او کیست که از تهران آمده و در تیپ فاطمیون جای گرفته است؟» حسین گفت: «سیدابراهیم!» وقتی از دیرالعدس برمی گشتیم، از حسین سؤال کردم: «این سیدابراهیم کیست که با ایــن صــدای بلند و مــردانــه صحبت می کرد؟» سید را نشان داد گفت: «این!» یــک جــوان رشید بــاریــک کــه خیلی تــودل بــرو بــود و آدم لذت   می برد نگاهش کند.من واقعا عاشقش بودم. پرسیدم چطور به ً اینجا آمده است. این جوان چون ما راه نمی دادیم بیاید، رفته بود مشهد و در قالب فاطمیون و به اسم افغانی ثبت نام کرده و به اینجا آمده بود. زرنگ به این می گویند. زرنگ به من و امثال من نمی گویند. زرنگ فردی نیست که به دنبال مال جمع کردن و گـــول زدن مــردم اســت. زرنــگ و بــاذکــاوت شخصی اســت که فرصت ها را به این شکل به دست می آورد. زرنگ یعنی کسی که فرصت ها را به نحو احسنت استفاده می کند. چرا او این کار را کرد؟ چون خیلی قیمت دارد. خدا کسی را که در راهش جهاد  َ می کند، دوست دارد: فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما

شهید سردار سلیمانی

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۹:۵۷
مجید روزی

رفیق خوشبخت ما (41) رفتار حاج قاسم

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۰۱ ق.ظ

   

رفتار حاج قاسم

هنگام سیل و زلزله با ابومهدی المهندس و بچه های حشدالشعبی آمده بود شادگان برای کمک به سیل زده ها. برایشان سفره انداختیم. تک تک نیروها و محافظ ها را به اسم صدا زد که بیایند سر سفره. برایشان لقمه می گرفت و می گذاشت دهانشان، مثل مادر.

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۲:۰۱
مجید روزی

 

خودش را نمی دید می خواستند عکس یادگاری بگیرند. از ماشین پیاده شد. یک گروه دیگر برای دومین بار از ماشین پیاده اش کردند برای عکس گرفتن. دفعۀ سوم یک خانم خواست عکس بگیرد با حجاب نامناسب. پــیــاده شــد و بــا او هــم عــکــس گــرفــت. آن خــانــم گــفــت: «بـــاور نمی کردم با من عکس بگیرد. از امروز سعی می کنم حجابم را درست کنم.»

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۴۲
مجید روزی

رفیق خوشبخت ما (39) دیدار پدر و دختر در منزل شهید

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۴۳ ق.ظ

 

دیدار پدر و دختر در منزل شهید چهار ماه از شهادت پدرم در منا می گذشت. خانوادۀ شهید مغنیه به همراه دختر حاج قاسم آمدند منزلمان بــرای عــرض تسلیت. چــون از لبنان بــا آن هــا آشنا بــودیــم و خیلی وقــت بــود همدیگر را ندیده بــودیــم، دل تنگ بــودیــم. یک دفعه دیدیم زنــگ در را می زنند. تعجب کردیم، قرار نبود مهمان داشته باشیم. رفتم در را باز کردم و با تعجب و بهت دیدم حاج قاسم سلیمانی پشت در  ایستاده اند.و اصلاً  انتظارش را ً  نداشتیم.کاملا غیرمنتظره و ناگهانی بود خیلی خوش حال بودیم. از نوع واکنش دختر سردار هم متوجه شدیم چهار ماه است که پدر را ندیده و بعد از چند ماه همدیگر را دیدند.

زهرا رکن آبادی، دختر شهید رکن آبادی

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۴۳
مجید روزی

رفیق خوشبخت ما (38) حساسیت وسط جنگ شهری

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۰، ۰۳:۳۲ ق.ظ

 

حساسیت وسط جنگ شهری وقتی جنگ به قسمت شهری کشیده شد، برخی به ناچار وارد منازل مردم شدند. ایستاد به سخنرانی برای نیروها: «اگر به شهر شما حمله شــود، دوســت داریــد وارد خانه تان شوند؟ خیلی باید مراقبت کنید از حق الناس. حتی اگر وسیله ای به اشتباه جابه جا شده، بگذارید سر جایش. خدا از شما امتحان می گیرد، از امتحان سربلند بیرون بیایید.»

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۰۳:۳۲
مجید روزی