راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۶۲ مطلب با موضوع «سیدآزادگان» ثبت شده است

سید آزادگان (۱۱)

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 ۵۰ نفر بودیم که از اردوگاه های مختلف ما را به موصل تبعید کرده بودند طبق مقررات عراق ها گربه را دم حجله می‌کشتند تا از اسیر تبعیدی زهر چشم بگیرد آنها اسرا را هنگام ورود به اردوگاه از تونل مرگ عبور می دادند بعد از تونل یکی ازدژخیمان برای خوش خدمتی بالا پرید و با جفت پا روی سینه حاج آقا ابوترابی پایین آمد تیغی که سید در جیب پیراهنش جاسازی کرده بود شکست و در جناغ سینه او فرو رفت و خون از آن بیرون زد عراقی‌ها وحشت‌زده دست از شکنجه او کشیدند شخصی که ضربه را زده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۱
مجید روزی

سید آزادگان (۱۰)

جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۰۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سرباز های عراقی اردوگاه موصل دو انگار جنون داشتم هر اسیر تازه واردی که به اردوگاه وارد می شد او را مفصل کتک زده و شکنجه میکردند یک روز صبح که عراقی ها در آسایشگاه را باز کردن و بچه ها گفتند آقای ابوترابی را به اردوگاه ما آورده اند به دنبال ایشان می گشتم که یکی از بچه ها گفت حاج آقا گفتند شما یک ظرف آب گرم برای ایشان ببرید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۰۴
مجید روزی

سید آزادگان (۹)محرم دراسارت

پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۴۱ ق.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

محرم در اسارت

با شروع ماه محرم، اردوگاه حال و هواى خاصی به خود می گرفت، تا آنجایی که عراقی ها هم این مسأله را درک می کردند و طبعاً تدابیری هم برای مقابله با این مسأله در نظر می گرفتند....

از جمله این تدابیر تزریق واکسن به بچه ها بود. واکسنی که هیچگاه متوجه نشدیم برای مقابله با چه بیماری بود و از آنجا که هر ساله، یک روز قبل از تاسوعای حسینی بلا استثناء به همه اسرا تزریق می شد، بچه ها به آن واکسن ضد عزاداری می گفتند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۴۱
مجید روزی

سید آزادگان (۸)

چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۵۷ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 مدتی که در اردوگاه تکریت ۵ زندانی بودی حاج آقا ابوترابی نیز با ما بود وبعثی ها به دنبال بهانه بودند تا ایشان را شکنجه کنند فرمانده اردوگاه از همه اسرا کینه به دل داشت و از حاج آقا بیشتر فرمانده عراقی می گفت من نه بار در جبهه های جنگ با ایران زخمی شده است یک روز بهانه ای پیدا کرد و آمد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۵۷
مجید روزی

سید آزادگان (۷)

دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۰۴ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 بعد از گذشت ۳ سال و ۱ ماه و ۱۵ روز حاج آقا ابوترابی در ۱۳ اردیبهشت ۶۶ مطابق با پنجم رمضان همراه ۱۳ نفر اسیر دیگر از موصل یک قدیم به اردوگاه تکریت ۵ تبعید شدند آن روز از اردوگاه های دیگر نیز تعدادی را به این اردوگاه تبعید کرده بودند اینها رهبران اردوگاه‌ها فعالان فرهنگی و تعدادی از افرادی بودند که به تعبیر عراقی‌ها خرابکار طلق تلقی میشدند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۰۴
مجید روزی

سید آزادگان (۶)

جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۶ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در عملیات رمضان اسیر شدم سیزده نفر بودیم که ما را به زندان وزارت دفاع در بغداد بردند

به هیچ وجه نمی توانستیم راه برویم حتی یکی از دوستان مان قطع نخاع شده بود عراقی ها می خواستند از آنجا که ما را به زندان الرشید انتقال دهند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۲۶
مجید روزی

سید آزادگان (۵)وتماس تلفنی یکنفر بامنزل ایشان

سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۷ ب.ظ

 بسم الله الرحمن الرحیم

ما که اسیر شدیم یک نفر زنگ می‌زند به برادر ما و می‌گوید آسید محمد فلانی یک کسی زنگ زده به بنی‌صدر گفته بنی صدر یک لقمه چرب و نرم تبلیغاتی در قزوین است زود برو قزوین حاجیکشته شده یک برنامه تبلیغاتی خوب برایت است گوینده هم فوت کرده است و نمی‌خواهم اسمش را ببرم از هم تراز های بنی صدر بود اما کمتر او را می‌شناختند و دستش رو شد برادر ما می گوید چه می کنی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۰۷
مجید روزی

سید آزادگان (۵)

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۰ ق.ظ

 بسم الله الرحمن الرحیم عراقی ها تصمیم قطعی به کشتن من داشتم لذا مرا در وزارت دفاع از جمع جدا کردند و به یک پادگان نظامی که اسیر ایرانی هم آنجا نبود بردند دیدم اینجا به معنای واقعی آخر خط از جایتان خالی از صبح که بلند میشدم نماز می خواندم تا ظهر سه دقیقه بین نمازهایم فاصله نمی گذاشتم نماز تا ظهر و ظهر هم نیم ساعتی چرت میزدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۰
مجید روزی

سید آزادگان (۴)اذان گفتن دراسارت

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۴۸ ب.ظ

. ✅ خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی نظرم زیبا بود که تقدیم می‌کنم: ✍ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»! یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۴۸
مجید روزی

سید آزادگان (۳) اردوگاه تکریت 5

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۴۳ ب.ظ

 مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر. یکی از برادران کاظم، اسیر رزمندگان ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه دار نمی شد، با این اوصاف کینه ی خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می دانست! در این میان آقای ابوترابی را بیشتر اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۴۳
مجید روزی