«حرف مفت» از کی باب شد؟
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود.
سارقی بزی دزدیده بود.
کسی او را نصیحت میکرد و او را از عواقب دزدی بر حذر میداشت که:
«در روز قیامت باید حساب و کتاب پس بدهی. در آن روز بز حاضر میشود و به زبان میآید و علیه تو شهادت میدهد.»
دزد گفت: «من هم فوری همان جا شاخ بز را میگیرم و تحویل صاحبش میدهم؛ دزد حاضر بز حاضر!»
برداشت :
از آن به بعد اگر کسی برای کار اشتباهی که مرتکب میشود، دلیلتراشی کند و اصرار بر انجام آن داشته باشد این مثل حکایت حال او میشود.
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
بسم الله الرحمن الرحیم
ضرب_المثل
#اصطلاح_الکی
کارهای بدون مطالعه و نقشه که حقیقتی نداشته باشد را “الکی” گویند.
این اصطلاح در رابطه با دروغ و دروغگویی هم به کار برده می شود؛ به طور کلی هر چه که واقعیت نداشته باشد و کسی تلاش کند تا راست جلوه کند در اصطلاح گفته می شود: ” الکی می گوید ” یا “کارهایش الکی است”.
بسم الله الرحمن الرحیم
#از_آب_گل_آلود_ماهی_گرفتن
این ضربالمثل بیشتر دلالت بر افراد سودجو و منفعتطلب دارد.
داستان این ضربالمثل از این قرار است که:
مرد ماهیگیری، در حال ماهیگیری از رودخانهای بود. تور ماهیگیری خود را به میان جریان آب قرار داده بود.
همزمان ریسمانی را هم در آب قرار داده بود که تکه سنگی به آن وصل بود. آن ریسمان را تکان میداد و آب را گلآلود میکرد.
رهگذری او را در این حال میبیند و به ماهیگیر میگوید: این چه کاری است که میکنی؟ این آب آشامیدنی است و تو با این کار آن را آلوده میکنی و دیگر برای ما قابل استفاده نیست؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
#تنبل_خانه_شاه_عباسی
هنگامی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او می گویند: مگه تنبلخونه شاه عباسه؟
امروز به ریشه یابی این مثل عامیانه می پردازیم.
شاه عباس کبیریک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند
و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید،
آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلـاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبل ها هستند که سرشان بی کلـاه مانده.
بسم الله الرحمن الرحیم
#ضرب_المثل
#هم_آش_معاویه_رامیخوردهم_نمازعلی_رامیخواند
عبدالرحمن بن صخرازدی یا الدوسی معروف به ابوهریره فقیر ترین صحابی پیامبر بود، او مردی امی، شوخ طبع و بسیار پرخور بود. ابوهریره همیشه مصالح شخصی خودش را در نظر داشت و برایش فرق نمی کرد چه کسی در مسند خلافت باشد.
ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
بسم الله الرحمن الرحیم
در گذشته یکی از کسب های پر درآمد یخ فروشی در فصل تابستان بود، از آنجاییکه هنوز خبری از یخچال ها و کارخانه های یخ سازی مدرن نبود، تنها منبع تهیه یخ مردم در فصل تابستان همین یخ فروش ها بودند.
یخ مورد نیاز به دو طریق تهیه می شد، روش اول این بود که یخ های طبیعی را از کوهستان ها با کمک چهارپایان به شهر های مجاور کوهستان می آوردند و آن را مصرف می کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
#اصطلاح_ستاره_سهیل_شدن
ستاره “سهیل” یا “پرک” دومین ستاره درخشان در آسمان شب است، که در صورت فلکی “شاه تخته” قرار دارد و سیصد و سیزده سال نوری با زمین فاصله دارد و درخشندگی آن ده هزار برابر خورشید است.
این ستاره اولین بار توسط ستاره شناسان مصر باستان رصد شد و همچنین ایرانیان و اعراب نیز این ستاره را به خوبی میشناختند و معتقد بودند، دیدن آن موجب افزایش محصول خواهد شد.
“سهیل” در زبان عربی به معنای درخشان است، اما با وجود درخشانی زیاد، این ستاره در نیمکره شمالی در ساعتهای خاصی و به مدت کوتاهی در آسمان شب دیده میشود، در نتیجه دیدن آن نیاز به مهارت زیاد و آگاه بودن به حرکات اجسام سماوی دارد.
همین سخت بودن رویت سهیل خود باعث ایجاد مثلی در زبان فارسی شده است، که در اصطلاح میگویند:
“فلانی ستاره سهیل شده!”
یعنی شخص مورد نظر همانند ستاره سهیل بسیار کم پیدا است و به سختی میشود او را دید.
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
بسم الله الرحمن الرحیم
#همه_را_به_یک_چوب_نمیرانند
«همه را به یک چوب راندن»، از آن مثلهایی است که جنبة نصیحت دارد و کاربرد آن وقتی است که بخواهند به کسی بگویند که در رفتار و کردارش بین دو یا چند نفر تفاوت قائل شود. پیدایی این مثل به زمانی میرسد که به جای وانتبارهای امروزی، خرکچیها انجام وظیفه میکردند و خرکچیها افرادی بودند که بر روی الاغ خود جوال میانداختند و در دو طرف جوال بار میگذاشتند. باری نظیر آجر، سیمان، آهک و… و آن را به درِ خانه مردم حمل میکردند
بار خرها گاهی سبک و گاهی سنگین بود. خری که بارش سنگین بود طبعاً آهسته حرکت میکرد و خری که بارش سبکتر بود باید تندتر میرفت. خرکچی غالباً چوبدستی خود را بر سر الاغی میزد که بارش سبک بود، ولی بر اثر تنبلی آهسته حرکت میکرد؛ یعنی الاغ سبکبار را با زور چوبدستی به تحرّک بیشتر وا میداشت.
گاهی اوقات هم خرکچیِ بی رحم، خرها را به یک چوب میراند، یعنی چوبدستی خود را بر سر خر سنگین بار و سبکبار ـ هر دو ـ فرود میآورد. در این وقت بود که دل مردم با انصاف به رحم میآمد و از باب نصیحت به خرکچی میگفتند: «مرد حسابی، همه را با یک چوب نران!»؛ یعنی انصاف و مرّوت داشته باش و بین خرهایت فرق بگذار!
از آن روز این مثل در زبان مردم جاری گشت تا رسید به روزگار ما. پس میبینید که تبعیض قائل شدن ـ گاهی ـ بد نیست.
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور