آشنای باشهیدمحمد تورجی زاده
🌹🍃 #محمد_تورجی_زاده هیچگاه از ذهن من خارج نمی شد. دوران نوجوانی و جوانی ما با عشق او آمیخته بود. او بود که راه و رسم درست زندگی کردن را به ما آموخت. و حالا ما او را فراموش کردیم. یا شاید نه! ما خودمان را فراموش کردیم!😔👌 🌺🍃به طور اتفاقی یکی از دوستان را دیدم. او هم مثل من در گروهان #ذوالفقار بود. این برخورد غیر منتظره خیلی برایم جالب بود. دوست من در پایان گفت: مدتی بعد از شهادت محمد تورجی زاده خدمت #آیت_الله_میردامادی استاد محمد بودم. 🌸
🍃محمد ارادت خاصی به ایشان داشت. آقا می دانست که من از دوستان محمد هستم. بعد از کمی صحبت گفت: چند شب قبل شهید تورجی زاده را در خواب دیدم! ✨این عالم در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه داد: به او گفتم: محمد، این همه از حضرت زهراء سلام الله علیها گفتی و خواندی چه ثمری داشت⁉️ 🌷🍃 شهیدتورجی زاده بلافاصله گفت: همین که در آغوش فرزندش، امام زمان عجل الله تعالی فرجه و الشریف جان دادم برایم کافی است! دوستم این را گفت و رفت. 🌺🍃اما من حالم خیلی دگرگون شده بود. خیلی گریه کردم.😭 احساس می کردم قافله رفته و من جا مانده ام. با اینکه کار داشتم اما بلافاصله رفتم گلستان شهدا. وسط هفته بود. گلستان هم خلوت. 💞داد می زدم. محمد را صدا می کردم. گفتم: بی انصاف، ما با هم رفیق بودیم. ما شب و روز با هم بودیم. حالا شما رفتید. ما هم با دنیایی حسرت ماندیم. بعد به چهره محمد خیره شدم.گویی به حال و روز من می خندید. 💞گفتم: بخند، بخند. حال و روز من واقعاً خنده داره. صبح تا شب دنبال پولم! اما نه دنیا دارم نه آخرت.😔😢 🌹🍃بعد گفتم: محمد تو گفته بودی دوست دارم به مردم کمک کنم. از تو خواهش می کنم. تو رو به حضرت زهرا سلام الله علیها، صاحب نام گردان، کمکم کن! من هم قول می دهم برگردم! قول می دم شما رو فراموش نکنم!😔🌹 🌷🍃 برای من عجیب بود. در هر عملیاتی که محمد حضور داشت و توسل به #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها داشتیم. کار خیلی سریع و بدون مشکل پیش می رفت.😍👌 🥀🍃محمد می گفت: بچه ها توسل داشته باشید به #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها و کار ما بسیار راحت انجام میشد. 🌷🍃اما یک آرزوی دیگر هم داشت! دوست داشت مشکلات مردم را حل کند. دوست داشت زیاد به سر مزار او بیایند. دوست داشت زیاد برای او فاتحه بخوانند. شادی روح این شهید بزرگوار #فاتحه و #صلوات بفرستید. ♥️#شهید_محمد_تورجی_زاده