امام خامنه ای (۱۵۲)
بسم الله الرحمن الرحیم
مقام معظم رهبری میفرمایند بنده اگر در زندگی خود در هر زمینه ای توفیقاتی داشتهام وقتی محاسبه می کنم به نظرم میرسد که این توفیقات باید از کار نیکی که من به یکی از والدینم کرده باشم مرحوم پدرم در سنین پیری تقریباً بیست و چند سال قبل از فوتش که مرد ۷۰ ساله بود به بیماری آب چشم که انسان نابینا میشود دچار شد بنده آن وقت در قم بودند تدریجاً در نامه هایی که ایشان برای ما می نوشت این روشن شد که ایشان چشمش درست نمی بیند من به شهر آمدم و دیدم چشم ایشان محتاج دکتر است قدری به دکتر مراجعه کردیم و بعد برای تحصیل به قم برگشتند چون من از قبل ساکن قم بودم باز ایام تعطیل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم و دوباره برای تحصیلات به قم برگشتند سال ۴۳ بود که من ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم در آن زمان باید دستشان را میگرفتم و راه می بردم لذا برای من غصه درست شده بود اگر پدرم را رها میکردم و به قم می آمدم ایشان مجبور بود گوشه ای در خانه بنشیند و از طرفی دیگر اگر میخواستم ایشان را همراهی کنم و از قم دست بردارم این هم برای من قابل تحمل بود زیرا که با قم انس گرفته بودم و تصمیم گرفته بودم تا آخر عمر در قم بمانم بر سر یک دوراهی گیر کرده بودم خیلی ناراحت بودم و شدیداً در حال تردید و نگرانی و اضطراب به سر می بردم و به سراغ یکی از دوستانم که مرد اهل معنا و آدم با معرفتی بود رفتم و موضوع را در میان گذاشتم و گفتم از طرفی نمی توانم پدر را با این چشم نابینا تنها بگذارم برایم سخت است از طرفی هم اگر بنا باشد پدرم را همراهی کند کنم من دنیا و آخرت مرا در غم می بینم من باید از دنیا و آخرت هم بگذرم که با پدرم بروم و در مشهد بماند یک تعامل مختصر ای کرد و گفت شما بیا یه کاری بکن و برای خدا از غم دست بکش و برو در مشهد بمان خدا دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل کند من یک تحمل کردم دیدم عجب حرفی است که انسان می تواند با خدا معامله کند به خاطر خدا پدر را به مشهد می برم و پهلویش می مانم خدای متعال و هم اگر اراده کند می تواند دنیا و آخرت مرا از قم به مشهد بیاورد اگر بنده توفیق ای در زندگی داشتم اعتقادم این است که ناشی از آن بری است که به پدر و مادر انجام داده ام