جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

امام خمینی (ره)خورشید انقلاب (۴۰)

جمعه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۴ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامه ریزی

امام برنامه های روزانه خود را به دقت تنظیم می کردند و در هر ساعت معینی، کار مشخصی را اختصاص می دادند، مثلاً ساعاتی را به مطالعه کتابها و متنهایی که خواندشان برای درسشان ضرورت داشت، ساعاتی را هم برای کتابها و نوآوریها و مطالب جدیدی که از ایران می رسید و ساعاتی را نیز به مطالعه خاص خود اختصاص می دادند.

 نظم

تمام افرادی که از نزدیک امام را می شناختند و با ایشان ارتباط داشتند از نظم ایشان خاطراتی را نقل کرده اند. یکی از شاگردان امام می گوید: در یکی از سفرهایمان به عراق، در صحن حضرت امیرالمؤمنین (ع) با عده ای از فضلا و طلبه ها، بعد از نماز مغرب و عشا نشسته بودیم. وقتی صحبت تمام شد و آقایان خواستند بروند، ساعت را نگاه کردند. در این لحظه، اختلاف نظر در مورد ساعت به وجود آمد و صحن حرم حضرت امیر  (ع) هم که ساعتش عربی بود، ساعت دو وسی دقیقه بعد از غروب را نشان می داد. ساعتهای آقایان با کمی اختلاف، یعنی در حدود پنج دقیقه و هفت دقیقه با هم متفاوت بود. در همان لحظه، حضرت امام از درِ قبله وارد صحن شدند. یکی از استادان نجف که آنجا بود، گفت: «ساعتهایتان را میزان کنید. الآن سه و نیم ساعت از شب می رود و سیزده سال است (سیزدهمین سال بود که امام در نجف بودند) که هر شب امام در همین ساعت، قدم داخل صحن می گذارند. ورود امام، خودش ساعت است».[9]

 ساده زیستی و قناعت

سطح زندگی و خوراک ایشان واقعاً طوری بود که به جرأت می توان گفت که امام در سطح یک طلبۀ معمولی و حتی پایین تر بودند. غذای امام معمولی و ساده بود.[10]

یکی از شاگردان و دوستان امام می گوید: چند روز در نجف در خدمت امام بودم. در تمام این مدت غذای منزل امام آبگوشت بدون چربی بود. یک کیلو گوشت برای خودشان و خانواده و کارکنان می گرفتند؛ و همه غذایی را که با آن پخته می شد، می خوردند. تحمل این اوضاع برای من، که یک طلبه جوان بودم، سخت بود. روزی به امام عرض کردم: «آقا» خوردن این آبگوشت بدون چربی شما، برای من کمی سخت است.» ایشان فرمودند: منزل ما همین است. اگر پلو یا چلویی می خواهید، بروید به منزل حاج آقا مصطفی، بگویید برایتان درست کنند. من هم رفتم و ماجرا را به حاج آقا مصطفی گفتم. شب به منزل ایشان رفتم و بعد از هفت ـ هشت روز توانستم پلو بخورم

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۱۷
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی