امام خمینی (ره)وافرادنیازمند
بسم الله الرحمن الرحیم
کمک به افراد نیازمند امام در مقابل افراد ضعیف و ناتوان بسیار با عطوفت و مهربان بودند. یک شب فقیری به بیرونی آمد. بعضی از آقایان که مسئول بیرونی بودند با او برخورد خوبی نکردند. امام که از دور مواظب بودند، به بیرونی آمدند و به آنها اعتراض کردند و گفتند: این، چه طرز برخورد است؟ جواب داد: او روز قبل نیز آمده بود. امام فرمودند: بگذارید بیاید، محتاج است، نیازمند است و حاجتش او را واداشته که اینجا بیاید، یا باید حاجتش را برآورده کنیم و یا با بیانی او را راضی نماییم. نرنجانید مردم را. روزی یک از علاقه مندان به امام یک دستگاه اتومبیل را که هنوز شماره نشده بود، بر اساس نذر خود به امام هدیه کرد. امام فرموده بودند من در شرایط فعلی نیازی به اتومبیل شخصی ندارم و تعهدی هم (با خودم) دارم که تا احساس نیاز نکنم، اتومبیل شخصی نداشته باشم؛ چون اکنون احساس نیاز نمی کنم، بنابراین اتومبیل را بفروشید و با پول آن برای یکی از مستضعفین کشور خانه ای تهیه کنید و اگر برایتان ممکن نشد، آن را بفروشید و پولش را به حسابی که مخصوص تهیّه خانه برای مستضعفین است، واریز کنید.[22] عبادت امام خمینی(س) در هنگام عبادت مانند کسانی بودند که نه اهل علمند، نه اهل سیاست و هیچ کاری غیر از عبادت ندارند. ایشان چنان به عبادت مشغول و از امور دیگر فارغ می شدند که گویی هیچ کار دیگری ندارند؛ و عبادتهای امام نیز چون عابدان و زاهدان حتی بیشتر و بهتر از آنان بود.[23] دقت و توجه امام به انجام فرایض در اوقات معین و نافله ها و دعاها و زیارتها، یکی از عوامل مهم موفقیت ایشان بوده است. یکی از شاگردان امام می گوید: من دو مرتبه وضو گرفتن امام را دیده ام، درست مثل وضوی پیغمبر اکرم (ص) که در اخبار و روایات ذکر شده است؛ فقط برای هر یک از صورت و دستها به یک مشت آب اکتفا می کردند و با یک مرتبه شستن وضو می گرفتند.[24] امام پس از رفتن به نجف بنا بر تقاضای طلبه ها برای نماز جماعت به مدرسه مرحوم آقای بروجردی می رفتند. با آمدن امام شور و شوق عجیبی در طلبه های مدرسه پیدا شده بود.[25] دختر امام دربارۀ نماز شب امام نقل می کند: در دورانی که من به نجف می رفتم، بچه های کوچک داشتم و شبها بیدار می شدم؛ آقا در اتاقشان که رو به روی اتاق ما بود، در یک ایوان کوچک نماز شب می خواندند. من احساس می کردم که آقا برای اینکه صدایشان را نشنویم، گریۀ شبشان را با بلندگویی که مناجات پخش می کرد، هماهنگ می کردند. من چون بیدار بودم، صدای گریۀ آقا را می شنیدم. من از عبادت ایشان خاطره های زیادی دارم.