امام زمان (عج) ( ۱۰۴)
بسم الله الرحمن الرحیم
اضطرار فرج🔴
🔺یکی از عاشقان امام زمان(عجل الله فرجه) که خیلی سال نیست از دنیا رفته است؛ این بزرگوار به امامزاده آقا علی عباس رفته بود و توسلی به امام زمان کرده بود. اشکی و آهی و مناجاتی و با آن دل سوزان و دردمندی که او داشت اینقدر گریه کرد که از حال رفت.
🔺دورش جمع شدند، آب به صورتش میزدند. برایش آب قند میآوردند. یک نفر گفت: برویم برای او طبیب بیاوریم. او در همین حین چشمش را باز کرد و گفت: نمیخواهد طبیب بیاورید. خود طبیب مرا به این روز انداخته است. این درد هم باید از او خواست. این درد از صد درمان بهتر است. این درد خودش درمان است.
🔺واقعاً این چنین است. بنابراین حرف ما این است که دنبال اضطرار فرج بگردیم و آن باید چشمانداز ما باشد.
🔺من یک مثال خیلی واضح بزنم. این لیوان آب الآن جلوی ما است. به این یقین هم داریم. شکی نداریم. حتی اگر یک دانشمند شیمی یا فیزیک هم باشد خواص شیمیایی و فیزیکیاش را هم میداند. ترکیباتش را هم میداند. حرکتی در ما ایجاد نمیشود که دست ببریم و این آب را برداریم و بخوریم. چرا؟ چون نیازی در ما نیست. تا عطش نباشد، حرکت ایجاد نمیشود.
🔺صرف یقین کافی نیست، اما یقین داریم هست ولی در ما حرکت ایجاد نکرد. شما قرآن را میبینی در سورهی نمل آیهی 15، حضرت موسی برای فرعونیان معجزاتی را نشان داد. معجزاتی را که دیگر همه شک نداشتند اینها سحر نیست، می دانستند اینها معجزه است. میدانستند که او یک عصایی را انداخت، اژدها شد و رفت. همهی سحرهای آنها را بلعید، این چیز سادهای نیست. همه میفهمیدند. فرعونیان میفهمیدند. اما در عین حال قرآن میگوید: با اینکه یقین داشتند، در مقابل موسی ایستادند. تعبیر قرآن این است. «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» (نمل/14) در عین حال که به این آیات و معجزات یقین داشتند، اما کفر ورزیدند.
🔺امام صادق(ع) در ذیل این آیه میفرماید: این کفری که ورزیدند، کفر با وجود معرفت بود. یعنی با وجود اینکه یقین و معرفت داشتند اما این معرفت به درد اینها نخورد. چون برای خودشان نیازی نسبت به موسی حس نمیکردند. نسبت به خدای موسی، که تسلیم شوند.
🔺بالاتر هم شیطان است. مگر شیطان عوالم بالا را ندیده بود؟ مگر ملکوت را ندیده بود؟ ملائکه را دیده بود. عوالم بالا را دیده بود. شهود کرده بود که بالاتر از علم و یقین و این حرفها است. دیده بود اما با این وجود چون نیازی در خودش در مقابل ولی خدا و حجت خدا نمیدید، سجده کند، در مقابل انسان کامل سر فرود بیاورد، نیازی نمیدید، حتی خودش را بالاتر از او میدید. استکبارش طوری بود، تکبرش طوری بود که خودش را بالاتر از او میدید، از این جهت آن یقین و آن شهودش به درد نخورد و باعث رجم و طرد او شد. به درد او نخورد.
🔺پس ببینید اگر انسان آن نیاز و اضطرار در او به وجود نیاید، حتی آن یقین، علم، حتی شهود، باعث حرکت در او و تسلیم نسبت به خدا و ولی خدا نمی شود