جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

او چگونه سردار دل‌ها شد؟/

جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۴۰ ب.ظ

او چگونه سردار دل‌ها شد؟/ شهید سلیمانی اسم رمز ماندگاری وگسترش انقلاب

سرمقاله روزنامه ها

موفقیت در میدان نبرد برای یک فرمانده، به هزار و یک ویژگی بستگی دارد اما یک ویژگی از همه موارد دیگر مهم‌تراست و آن شجاعت است.

سرویس سیاست مشرق – روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

ادامه راه به فرماندهی حاج اسماعیل سلیمانی

سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:

  السلام علی‌الحسین و علی‌الارواح التی حلت بفنائک (سلام بر تو ای اباعبدالله و بر آن ارواح مقدسی که کنار تو آرمیده‌اند). امروز یک سال از شهادت مردی که حضور و شهادتش یک انقلاب بود و به تعبیر دیگر تحولی عمیق بود، می‌گذرد. خداوند متعال در قرآن کریم، حضرت ابراهیم خلیل‌الرحمن را یک امت معرفی فرموده است (ان ابراهیم کان امهًْ 120/نحل) و حضرت امام خمینی (سلام‌الله علیه) شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی را «یک ملت برای ملت ما» (صحیفه امام، ج 15 ص 205) خواندند. سردار سلیمانی البته در عین به شهادت رسیدن، «حضور» دارد، جدای از صراحت قرآنی، ما به عینه هم حضور او را در جهان و جامعه خود مشاهده می‌کنیم. سردار سلیمانی هنوز هم برای ولی امر مسلمین، «مالک اشتر» است. هنوز به پیش می‌رود هنوز راه باز می‌کند، هنوز دشمن را عقب می‌زند و ترس دشمن از سردار سلیمانی کم نشده است، چرا که هنوز هست و دژی نیست که فرو ریخته باشد.

قاسم سلیمانی هست. حالا پررنگ‌تر است چرا که بیش از این با عنصر شهادت و خون دیده نمی‌شد. حالا حرف او در میان مردم منطقه و در میان مردم ایران نافذتر است چرا که دیگر نمی‌توان حرف او را رنگ دنیایی زد. حالا وقتی از مبارزه با آمریکا حرف می‌زند، هیچ‌کس نمی‌گوید او آمریکا را نمی‌شناسد و تحلیل تندی از آن دارد. حالا همه می‌دانند آمریکا متجاوز است و منطق نمی‌شناسد. گواه این سخن شهادت اوست، حالا او فقط با زبان گواهی نمی‌دهد که آمریکا پلید و غیرقابل اعتماد است، با خون خود نیز همین را گواهی می‌دهد و حالا دیگر کسی نمی‌گوید حرف دیگری هم درباره آمریکا وجود دارد، آن را هم باید شنید. سخن شهید درباره ولایت‌فقیه و امام خامنه‌ای- دامت برکاته- هم با خون او جلوه دیگری پیدا کرده است. سردار سلیمانی با قسم پی‌درپی تبعیت از آقا را از برجسته‌ترین وجوه عاقبت‌به‌خیری می‌دانست و با صراحت از آن سخن می‌گفت و با وصیت‌نامه‌ای که پس از شهادت او منتشر شد و البته در حال و هوای شهادت هم نوشته شده بود، «التزام به ولایت» را مورد تأکید دوباره قرار داد. اینجا دیگر شهید راه را به هر چون و چرایی بسته است.

سردار سلیمانی هست، در ذهن ما، در قلب ما، در روح ما، در همه وجود ما، در اراده‌های خیر ما، در نگاه بصیرانه ما، در ایمان و اعتقادات ما، در باورها و آرمان‌های ما، در نگاه ما به آینده، در عزم و جهاد ما، در خط مقدم، در کنار رهبری، در جلوی شهدا حضور دارد، چه حضوری پررنگ‌تر از این؟ کدام زنده‌ای این همه حضور دارد؟ بنابراین آنچه ما را در رفتن او بی‌تاب می‌کند، عدم حضور او نیست، نقصان شخصی ما در تطبیق‌مان با اوست. تا پیش از شهادت ما گمان می‌کردیم با او وجه انطباق داریم و یکی چون او هستیم. حالا که به اوج او واقف شده‌ایم، در خودمان وجه انطباق با او نمی‌بینیم و از این روست که دلتنگیم که چرا با وجود اینکه دنیای ما پر است از قاسم سلیمانی، ما از او دوریم!

سردار حاج قاسم سلیمانی هنوز در منطقه، فرماندهی می‌کند، ساز و کاری که او در جای جای منطقه به وجود آورد، هنوز و تا ده‌ها سال دیگر کار می‌کند، نیروهایی که او تربیت کرد و عدد واقعی آن به میلیون‌ها نفر می‌رسد، حضور دارند و مهم‌تر از آن منطق سردار سلیمانی در مواجهه با مسایل مهم بین‌المللی و منطقه‌ای بر جای خود باقی است. آمریکا امروز از سوی همه ملت‌های منطقه، «دشمن» دیده می‌شود. این منطق منطقه ماست که آینده را «معماری تازه» خواهد کرد.

سردار اسماعیل قاآنی، در میان کسانی که ده‌ها سال با سردار شهید زندگی کرده و به او کمک نموده‌اند، «نزدیک‌ترین به حاج قاسم سلیمانی» است در خلوص، توکل، توسل، شجاعت، درایت، بصیرت و ولایی بودن هیچ کم از مرشد شهید خود ندارد. او حاج ‌اسماعیل سلیمانی است، در میان دوستان شهید، هیچ‌کس منزلت او را نزد حاج قاسم نداشت و این بی‌دلیل نبود. سردار روزی که با اطمینان به شهادت در بغداد، به بیروت رفت و با آیت‌الله مجاهد سید حسن نصرالله خداحافظی کرد، از هر حیث دلی آرام و قلبی مطمئن داشت و یک جنبه مهم این آرامش و اطمینان، توانایی سردار قاآنی به ادامه راه بود. او مطمئن بود با رفتنش خللی در جبهه منطقه‌ای جمهوری اسلامی پدید نمی‌آید و کار رهبر معظم انقلاب اسلامی در منطقه دچار مشکل نمی‌شود. اگر غیر از این می‌اندیشید، عشق شدیدش به امام خامنه‌ای – دامت برکاته- او را از رفتن آخر به بغداد- 13 دی ماه- بازمی‌داشت.

سردار شهید در دو دهه اخیر، منطقه را براساس «اخراج غرب» معماری کرد چرا که حضور و مداخلات غرب در منطقه، سرخط و عامل اصلی مشکلات مسلمانان است و تا این حضور و مداخلات: ازاله نشود، کار قاطعی نمی‌توان کرد. حتی ممکن است دولت‌هایی با خصوصیات دینی و مردمی روی کار آیند، اما از مداخلات و اقدامات خصمانه غرب و بویژه آمریکا در امان نیستند. کما اینکه در ایران این اتفاق مهم روی داد و یک نظام سیاسی مقتدر دینی و مردمی شکل گرفت اما هیچگاه از توطئه‌ها و سوء‌نیت‌های غرب در امان نبوده است. سردار شهید کلید حل مسایل منطقه را اولاً ازاله آمریکا از منطقه و پس از آن شکل گرفتن دولت‌های معنوی و مردمی می‌دانست و از این رو همه اقدامات شهید حول موضوع «اخراج آمریکا از منطقه» تمرکز داشت و تا حد زیادی هم موفق شد اما این راه در این دو دهه بطور کامل محقق نگردید. امروز اخراج آمریکا، بیش از دوره فرماندهی شهید در منطقه مد نظر قرار گرفته و آشکار شده است. در دوره شهید این سیاست اگرچه بطور جدی دنبال می‌گردید با صراحت ابراز نمی‌شد. اما امروز بعد از اینکه این تبدیل به مطالبه عمومی شده است، با صراحت ابراز می‌شود. با پیگیری این سیاست، نیروهای آمریکایی در منطقه- از افغانستان تا لبنان- امنیت ندارند و در هر جا نغمه اخراج آمریکا به گوش می‌رسد. رفتار آمریکایی‌ها هم نشان می‌دهد که در شرایط دشواری قرار گرفته‌اند و در عین حال که می‌دانند بدون سلطه نظامی، نمی‌توانند سلطه سیاسی کنونی خود را حفظ کنند، به عدم امکان حفظ نظامیان خود از افغانستان و عراق اذعان دارند و لذا درصددند فضای آکنده از نفرت مردم از آمریکا را با صحبت کردن از امکان خروج، آرام نمایند.

آمریکا با به شهادت رساندن سرداران شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، دچار خطای فاحش شد. مقامات پنتاگون گمان کردند با زدن یک زخم جدی، آنچنان رعبی بر منطقه حاکم می‌کنند که از آن پس هر چه از دولت‌ها و ملت‌ها بخواهند، بی‌درنگ در اختیار آنان می‌گذارند. در این جمعبندی یک چیز کلیدی نادیده گرفته شد و آن این بود که با عنایات خداوند متعال و رهبری امام خامنه‌ای- دامت‌برکاته- و اقدامات شهید و یارانش، منطقه، منطقه سلیمانی شده است. شاید اگر 20 سال پیش چنین اقدامی اتفاق می‌افتاد، پنتاگون به جمعبندی خود می‌رسید. کما اینکه در سالهای 1381 تا 1383 توانست با ضرباتی در افغانستان و عراق، دولت‌ها و ملت‌های منطقه را مرعوب کند. اما اکنون اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی نه تنها رعبی ایجاد نکرده بلکه بر دامنه حملات مردم به نظامیان آمریکا در عراق، افغانستان و… افزوده است. هم اینک آمریکایی‌ها در عراق امنیت ندارند. پایگاه نظامی پرطمطراق آمریکا در اربیل- حریر- و در الانبار- عین‌الاسد- مورد حمله قرار گرفته‌اند و تاکنون ده‌ها نیروی نظامی آمریکا در عراق کشته شده‌اند.
آمریکایی‌ها با به شهادت رساندن شهید سلیمانی و شهید ابومهدی با یک گروه و یک کشور مواجه نشدند بلکه با همه ملت‌های منطقه مواجه شده‌اند.

پس از این شهادت، گروه‌های ضد آمریکایی که دارای مذاهب مختلفند و از اقوام مختلف تشکیل شده‌اند، کنار هم قرار گرفتند و این در حالی است که تا پیش از این- بعنوان مثال- جنبش فلسطینی حماس از اینکه متحد جنبش یمنی انصارالله دیده شود، ملاحظه داشت. حالا جنبش‌های سنی و شیعی منطقه و جنبش‌های عربی و غیر عربی منطقه کنار هم قرار گرفته‌اند و بطور واقعی به یک جبهه تبدیل شده‌اند. الان همه این‌ها هم‌زمان علاوه بر آنکه در مقابل آمریکا و انگلیس قرار دارند، در مقابل رژیم صهیونیستی و دولت سعودی و دولت امارات هم قرار گرفته‌اند. آمریکایی‌ها با بلاهت خود، سردار سلیمانی را در بغداد شهید کردند، جولان سوریه را اسرائیل خواندند، کرانه باختری را متعلق به رژیم جعلی اسرائیل معرفی کردند. انصارالله یمن را به همراه حزب‌الله و سپاه پاسداران در لیست سیاه قرار دادند و به این نکته توجه نکردند که با این اقدامات، عملاً منطقه را به دو دسته، طرفداران اسلام و طرفداران اسرائیل تبدیل کرده و در واقع فرش منطقه را از زیرپای رژیم صهیونیستی کشیده‌اند. حالا با غلیظ شدن اوضاع، آمریکا نمی‌تواند در منطقه بماند و خیلی واضح است که با رفتن نظامیان آمریکا و یا حتی محصور شدن آنان، جبهه منطقه‌ای آمریکا هم فرو می‌پاشد. به همین جهت بعضی از تحلیلگران اسرائیلی با اشاره به تشدید فشارها به ارتش آمریکا برای خارج شدن از منطقه،‌شرایط اسرائیل را دشوار ارزیابی کرده و گفته‌اند یک موج جدید منطقه‌ای که راه انداختن آن برای ایران بسیار آسان است، بساط اسرائیل را در هم می‌پیچد.

یک هفته پیش، یک تحلیلگر صهیونیست در روزنامه جروزالم پست نوشت: «فلسطین برای مردم عربستان، مصر و… موضوعی بسیار مهم است.

حکومت ایران تنها حکومت متعهد به آرمان فلسطین است و مردم عرب را با خود همراه خواهد کرد. ایران با مردم کشورهای عربی صحبت می‌کند و موضوع خیانت‌ حاکمان آن‌ها به آرمان فلسطین را مطرح خواهد کرد. این چیزی است که باید منتظر آن باشیم. ایران اکنون فرصت دارد تا قلب ملت‌های عربی را با خود همراه سازد. در نهایت ایران موفق می‌شود، قلب مردم برخی از این کشورها را با خود همراه سازد. بعنوان نمونه در آینده خواهیم دید که مردم مصر با ایران همراه خواهند شد.»
 

او چگونه سردار دل‌ها شد؟

محمود واعظی در روزنامه ایران نوشت:

در گذر روزها و کوران حوادث، آنچه قضاوت عمومی درباره چهره‌های شاخص را می‌سازد، نه صرفاً کارنامه افراد بلکه شیوه زندگی و مشی عمل و مشخصه‌های شخصیتی آنهاست. شهید سپهبد قاسم سلیمانی امروز در نگاه مردم ایران، یک چهره ملی در رده قهرمانان اساطیری این مرز و بوم است. او خود را وقف مردم و نظام کرده بود و به معنای واقعی کلمه معتدل بود، چرا که هیچ‌گاه خود را در جناح‌های سیاسی محصور نکرد. در عین حال او صرفاً متعلق به مردم ایران نیست و در میان مسلمانان و ملت‌های منطقه نیز چهره‌ای فوق‌العاده محبوب است. سالگرد جنایت ناجوانمردانه ترور ایشان، فرصت مناسبی برای بازخوانی برخی از ویژگی‌هایی است که او را به این جایگاه بی‌بدیل رسانده است. حاج قاسم، مرد میدان بود.

موفقیت در میدان نبرد برای یک فرمانده، به هزار و یک ویژگی بستگی دارد اما یک ویژگی از همه موارد دیگر مهم‌تراست و آن شجاعت است. او این ویژگی را در حد اعلا داشت و امروز حتی در میان دشمنانش، کسی نیست که تردیدی در این باره داشته باشد. این شجاعت که از ایمان، توکل و اخلاص او سرچشمه می‌گرفت، در حقیقت اصلی‌ترین نقطه تمایز شیوه فرماندهی او با دیگران بود. جان و زندگی‌اش را با خدا معامله کرده بود و هیچ واهمه‌ای به دلش راه نداشت. حضور مکررش در خطرناک‌ترین میدان‌های نبرد و خطوط مقدم درگیری، خاطره‌ متواتری است که همرزمانش به آن اشاره می‌کنند. این حضور مداوم، برای خودی‌ها روحیه‌بخش و برای دشمن هراس‌انگیز بود.

شجاعت حاج قاسم البته توأم با درایتی تحسین‌برانگیز هم بود. عمر پربرکتش را درمیدان‌های مجاهدت در راه خدا صرف کرده و این تجربه، دانش و مهارتی سترگ به او بخشیده بود. کاری که او در سوریه و عراق موفق به انجام آن شد، با محاسبات معمول دست‌یافتنی نبود و به همین دلیل کمتر کسی آن را ممکن می‌دانست. آنچه در صحنه منطقه در حال وقوع بود، صرفاً قدرت‌گیری چند گروه کوچک تروریستی در مناطق محدودی از بعضی کشورها نبود. تروریسم تکفیری، ثمره اتحاد نامیمون برخی دولت‌های مرتجع منطقه و برخی بازیگران شرور فرامنطقه‌ای بود. پشتیبانی و حمایتی که از این گروه‌ها از حیث امکانات و لجستیک و نیروی انسانی به عمل می‌آمد، فراتر از حد تصور بود. همین سبب شده بود که در سوریه و عراق کنترل بخش اعظمی از خاک دو کشور به دست داعش بیفتد. نبرد حاج قاسم با این تروریست‌ها، به معنای واقعی کلمه نبرد نابرابر بود اما او مرد میدان‌های بزرگ و نبردهای دشوار بود. پیروزی بر داعش برای مردم سوریه و عراق رؤیایی دست‌نیافتنی بود اما حاج قاسم، حتی در سخت‌ترین لحظه‌ها، همیشه به پیروزی ایمان داشت. همین ایمان بود که رؤیای محال را محقق و تروریسم تکفیری را مغلوب کرد.

محسنات حاج قاسم البته صرفاً در میدان نبرد نبود؛ مردی که شنیدن نامش لرزه بر پیکر تروریست‌ها می‌انداخت، در مواجهه با مردم همواره خاشع، متواضع و بشدت مهربان بود. وسعت نظرش در تعامل با اقشار مختلف مردم در هر لباس و مذهب و قومیتی، بی‌نظیر بود. شخصیتی به واقع مردمی داشت و در همه امور عقلایی عمل می‌کرد. از مرز کشیدن بین مردم بیزار بود و همه را خودی می‌دانست. روزی که گفت «همان دختر کم‌حجاب دختر من است» و به حفظ همه مردم در دایره خودی‌های انقلاب تأکید کرد، در حقیقت داشت مانیفست جذب حداکثری مقام معظم رهبری را تبیین می‌کرد. در سیاست هیچگاه وارد جناح‌بندی‌های مرسوم نشد و آنچه در عمل و نظر آن را پیگیری می‌کرد منافع ملی بود.

در عین حال با همه گروه‌ها و جریان‌ها مراوده و تعامل داشت. این مراودات در آن زمان برای بعضی‌ها که بعد از شهادت هوادار دوآتشه سردار شدند، قابل تحمل نبود و این را به زبان هم می‌آوردند. حاج قاسم اما برای خوشایند این و آن حرکت نمی‌کرد و آنچه برایش اهمیت داشت، رضایت خداوند، مقام معظم رهبری، نظام جمهوری اسلامی و کشور ایران بود. تلاش برای ایجاد وحدت و همدلی در کشور، آرمان حاج قاسم بود و شهادت او، به خواست خداوند متعال، اثر مهمی در تحقق همین آرمان داشت. انسجامی که شهادت او چه در میان مردم ایران و چه حتی در بین ملت‌های منطقه به‌وجود آورد، محاسبات و نقشه‌های شوم دشمنان را بهم زد. تصاویر تشییع میلیونی او اول در شهرهای عراق و سپس در کشور خودمان، هنوز از حافظه جمعی مردم پاک نشده. این گردهمایی‌ها که با حضور حداکثری همه اقشار و گروه‌ها رقم خورد، در واقع همان تصویر ایده‌آلی از اتحاد و همدلی مردم بود که حاج قاسم در زمان حیاتش دوست داشت بوجود بیاورد. او همواره به دنبال یکپارچگی در کشور بود و حالا هم بر ذمه همه ماست که راهش را ادامه دهیم و با تکیه بر اشتراکات، راه را بر هر گونه تفرقه و شکاف و جدایی در کشور ببندیم و آرمان حاج قاسم را محقق کنیم؛ به امید آن روز.

سلیمانی، قهرمانی به وسعت تاریخ، تمدن و فرهنگ ایرانی

روح‌الله اژدری در روزنامه وطن امروز نوشت:

حکیم فرزانه حضرت امام خامنه‌ای در وصف سردار شهید قاسم سلیمانی فرمودند: علت آنکه شهید سلیمانی قهرمان ملت ایران شد و قشرهای مختلف مردم «حتی آنهایی که تصور نمی‌رفت» او را تکریم و به او ابراز احساسات کردند، این بود که شهید سلیمانی تبلور ارزش‌های فرهنگی ایران و ایرانی بود. شخصیت و سیادت ولایی سردار شهید، جامع ارزش‌های فرهنگ ایرانی از جمله شجاعت، مقاومت، درایت و تیزهوشی، فداکاری، نوع‌دوستی، وطن‌پرستی، معنویت و اخلاص است که تجلی آن در عمل این شهید بزرگ موجب تقویت حس هویت و اتحاد ملی در داخل کشور و توسعه نفوذ ایران در منطقه و جهان شد. تقابل هویت اسلامی- ایرانی با هویت غربی، سابقه‌ای بیش از 2500 سال دارد و سردار قهرمان ایرانی ما سلیمانی با وجودی تکامل‌یافته از ارزش‌های فرهنگ ایرانی و اسلامی بعد از 2500 سال، نفوذ ژئوپلیتیک ایران را تا مرزهای روم باستان گستراند.

علت وحشت غرب از نفوذ ایران به دلیل ۲ ویژگی تجلی‌یافته ایران در وجود سلیمانی یعنی سابقه تاریخی گستره هویت ایرانی و قدرت تسخیر و نفوذ تفکر شیعی به عنوان اسلام ناب محمدی در کویر قلوب انسان‌های عاصی شده از گفتمان مدرنیته است. جهان غرب کورش را به خوشنامی، انسانیت و شجاعت می‌شناسد که در عین نفوذ ژئوپلیتیک در عصر باستان، هویت ملی سایر ملل را محترم شمرده و به دور از اندیشه استعماری، به عنوان شاخصه اصلی روم قدیم و غرب مدرن، تشکیل دولت‌های ملی را به رسمیت می‌شناسد. تلاش، تدبیر و درایت شهید سلیمانی برای ایجاد وحدت و تشکیل دولت ملی در افغانستان و عراق و حمایت از دولت ملی در سوریه و لبنان در مقابل تلاش غرب برای تفرقه و تحمیل دولت منفعل غرب‌گرا و گروه‌های تروریستی، اوج تبلور ارزش‌های فرهنگ ایرانی و اسلامی است و یاد «مردونیه» سردار ایرانی فاتح مستعمرات یونانی آسیای صغیر را زنده می‌کند. گویند کورش وقتی پس از فتح مستعمرات یونانی در آسیای صغیر، سفیری برای یونانی‌ها فرستاد و آنها را دعوت به اطاعت و تسلیم کرد، آنها نپذیرفتند و چون در جنگ‌های مختلف شکست خوردند، خود سفیری پیش کورش فرستادند و تقاضا کردند از در صلح با کورش درآیند اما کورش این مثل را برای‌شان آورد که نشان اوج اقتدار ایران بود:
«نی‌زنی به لب دریا رفت و پیش خود گفت: اگر نی بزنم، بی‌شک ماهی‌ها خواهند رقصید. نشست و مدتی نی زد. دید اثری از رقص ماهی‌ها نیست. پس تور خود را برداشت و به دریا انداخت. وقتی تور را بیرون کشید، دید ماهی‌های گرفتار در تور، رقصان و لرزان به هر سو می‌جهند. رو به ماهیان گفت: بیهوده می‌رقصید. دیگر برای رقصیدن دیر شده است. باید وقتی من نی می‌زدم به رقص آمده بودید». (پیرنیا، ۱۳۹۰: ۷۳)

آهنگ انقلاب اسلامی ما 40 سال است نوای دعوت به توحید و انسانیت می‌نوازد اما 40 سال غرب تلاش کرده است جهان را با صدای چکاچک شمشیر و طبل و سنج از شنیدن این موسیقی الهی و انسانی باز دارد ولی سردار ما سلیمانی عزیز هم صدای این موسیقی الهی و انسانی را به گوش جهانیان رساند و هم تور خود را برای صید بدکاران و ددمنشان تربیت یافته مدرنیته به دریا افکند. امروز تور سلیمانی کوسه‌ماهی‌های مدیترانه، دریای سرخ، خلیج‌فارس و دریای خزر را به لرزه انداخته است و عنقریب سردار نامی ما «قاآنی» تور را بیرون خواهد کشید و منطقه را از لوث وجود ناپاک‌شان پاک خواهد کرد.

بعد از فتح بسیاری از مستعمرات یونان توسط کورش، دولت اسپارت سفیری نزد کورش فرستاد و تهدید کرد اگر با یونانی‌ها بدرفتاری شود، تحمل نخواهد کرد. کورش به پشتوانه سرداران بزرگ ایرانی گفت: من از مردمی که در میدان جمع می‌شوند تا با قید قسم به یکدیگر دروغ بگویند، هیچ‌گاه بیم نداشتم. اگر زنده ماندم، چنان کنم که شما به جای اینکه از یونانیان حرف بزنید، از بیچارگی خودتان بنالید. (پیرنیا، ۱۳۹۰: ۷۳)

امروز تاریخ تکرار می‌شود. وقتی نخست‌وزیر ژاپن پیام ترامپ را برای رهبر مقتدر، حکیم و فرزانه ما می‌آورد، ایشان به پشتوانه سردارانی همچون سلیمانی که مردم او را «مالک اشتر علی زمان» می‌دانند، می‌فرمایند: «من شخص ترامپ را شایسته‌ مبادله‌ هیچ پیامی نمی‌دانم و هیچ پاسخی هم به او ندارم و نخواهم داد… . اینکه ترامپ می‌گوید قصد تغییر رژیم را ندارد، یک دروغ است، زیرا اگر می‌توانست این کار را انجام دهد، انجام می‌داد اما نمی‌تواند. مذاکرات صادقانه از جانب شخصی همچون ترامپ، صادر نمی‌شود… صداقت در میان مقامات آمریکایی بسیار کمیاب است…». (مقام معظم رهبری/ 1398)

در وجود سردار نامی و قهرمان ما ۲ هویت یکی شده است. هویت اسلامی و هویت ایرانی چنان در هم تنیده است که هرگز تفکیک‌پذیر نیست. سلیمانی ما شجاع، با درایت، وطن‌پرست و نوع‌دوست است. دیانت و اخلاص و تقوای او، به همه این خصوصیت‌های ارزشمند هدفی متعالی و اخلاقی و انسانی می‌دهد. شکل‌گیری و ظهور شخصیت شهید قاسم سلیمانی حاصل یک پروسه ۶۳ ساله است که از ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ در منطقه جنوبی ایران و در میان ایل سرفراز سلیمانی آغاز شده و ۱۳ دی‌ماه ۱۳۹۸ با شهادت به تکامل می‌رسد و او را در تاریخ ایران و جهان، به عنوان یک قهرمان ماندگار می‌کند.
 
* تربیت خانوادگی
حاج‌قاسم سلیمانی فرزند روستایی به نام قنات ملک از توابع شهر رابر در استان کرمان است. سلیمانی‌ها طایفه‌ای از ایل بزرگ مهنی هستند که در جنوب استان کرمان از مرتفعات کوه هزار تا دشت‌های پست و گرمسیری غرب هامون جازموریان زندگی می‌کنند. نام قدیم ایل مهنی کوفج بوده است.

سردار شهید قاسم سلیمانی در یک خانواده متدین و معتقد روستایی به دنیا آمده و تربیت شده است. پدر سردار شهید فردی مومن و زحمتکش بوده و از راه کشاورزی و دامداری امرار معاش کرده است و رزق حلال بر سر سفره فرزندان نهاده است. شهید والامقام درباره تدین و عشق پدر و مادرش به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در وصیتنامه‌اش می‌نویسد: «خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادری فقیر اما متدین و عاشق اهل بیت(ع) و پیوسته در مسیر پاکی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشت با اولیایت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرمایی». (سلیمانی، قاسم 1398)

آن روحیه سپاسگزاری سردار شهید نسبت به پدر و مادر و آن استقامت در دینداری و حرکت در مسیر عمل صالح، قطعا نتیجه عمل صالح پدر و مادر و رزق و روزی حلالی است که پدر با دست‌های پینه‌بسته بر سفره محقر و ساده روستایی آورده است.
 
* تجربه‌های عارفانه در دوران دفاع‌مقدس
بسیاری از بزرگان دفاع‌مقدس که سن زیادی هم از آنان نگذشته بود و اکثرا بین 20 تا 30 سال سن داشتند، به واسطه تجربه حضور در جنگ، واجد خصایص و ویژگی‌هایی شدند که آنها را تبدیل به یک فرمانده ارزشمدار ولایی کرد. فرماندهانی مثل شهیدان صیاد شیرازی، حسین خرازی، محمدابراهیم همت، مهدی باکری، مهدی زین‌الدین، حسن باقری و سردار شهید قاسم سلیمانی از جمله فرماندهانی بودند که در سنین جوانی به دلیل قابلیت و ویژگی‌های‌شان به مسؤولیت‌های مهمی مثل فرماندهی لشکر منصوب شدند. شجاعت، اعتماد به نفس، قدرت تحمل، نفوذ معنوی، اقتدار فرماندهی، ریسک بالای شخصی تا پای جان‌نثاری، خلاقیت در فرماندهی و ظهور اعمال غیرمترقبه و ابتکاری از ویژگی‌هایی است که سردار شهید قاسم سلیمانی در تجربه دوران دفاع‌مقدس کسب کرده است. وی با همین روحیه، به قلب واقعیت‌های دشوار و بحران‌های بزرگ می‌زند و در دوران دفاع‌مقدس، همین روحیه است که او را در ۲۱ سالگی به فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله کرمان می‌رساند. بارها در عملیات‌های مختلف با فرماندهی خلاقانه پیروزی را برای رزمندگان اسلام رقم می‌زند و بارها با ایثارگری و جان‌نثاری و پیکری خونین تا پای شهادت پیش می‌رود.

اما شاید مهم‌ترین و عمیق‌ترین تاثیر و تربیت دوران دفاع‌مقدس بر شهید قاسم سلیمانی، کسب تجربه‌های عرفانی است که موجب کمال شخصیت وی می‌شود. بیشترین محبوبیت سردار سلیمانی به واسطه ویژگی‌ها و جذابیت‌های معنوی ایشان در دوران دفاع‌مقدس است. به همین دلیل است که ایشان را «حبیب لشکر41 ثارالله» می‌نامند. سردار شهید درباره روحیه عرفانی شهدا و رزمندگان و تاثیرپذیری خود از این روحیه عرفانی می‌گوید:
«آن چیزی که هر کس را تحت تاثیر قرار می‌داد و خود من بیشتر تحت تاثیر بودم، بیش از آمادگی بچه‌ها که واقعا به اوج آمادگی خودشان از نظر نظامی رسیده بودند، معنویت بچه‌ها بود. تک‌تک این نیروهای غواص که عموما هم جوان و نوجوان بودند، مثل یک عارف واقعی و عامل ۷۰ ساله بودند. در بحث اعتقادات و توجه به نافله‌ها عمق ناله‌هایی که در دل شب بلند بود، واقعا هر آدمی را که آنجا پا می‌گذاشت، دگرگون می‌کرد». (اکبری مزدآبادی، 1398: 59)
 
* مقید به حدود شریعت شیعه
سردار سلیمانی در جهت‌گیری فردی و جبهه تحت فرماندهی، با اعتقاد به ولایت معنوی و اتصال به منشأ خیر، یعنی ولایت در اعمال و رفتار، دنبال سعادت بشری است. سردار سلیمانی در قانون جنگ بسیار متشرع است. در میدان جنگ مراقب حدود شرعی است. در به کار بردن سلاح تابع ضوابط شرعی است. حفظ جان افراد غیرنظامی و حتی نظامی برایش جزو واجبات شرعی است. (بنی لوحی، ۱۳۹۸: ۲۳)

یکی از اصول حاکم بر اندیشه‌ حاج‌قاسم ‌سلیمانی مشروعیت وسیله است. یعنی هیچ‌گاه نمی‌توان از وسیله حرام برای رسیدن به اهداف حق‌طلبانه استفاده کرد. به نیروهای مقاومت توصیه می‌کند وارد خانه‌های مردم نشوند. از وسایل مردم استفاده نکنند. با اسیران با رفتار و اخلاق اسلامی برخورد کنند. وقتی خود از سر اضطرار مجبور به یک شب اقامت در خانه‌ای از اهل سنت در شهر البوکمال سوریه می‌شود، با نوشتن نامه‌ای از صاحبخانه حلالیت می‌طلبد: «اولا عذر می‌خواهم و امیدوارم ما را ببخشید که بدون اجازه از خانه‌تان استفاده کردیم. ثانیا اگر خانه‌تان خسارتی دیده است حاضریم خسارتش را بدهیم… اگر فکر می‌کنید بنده یا ما به خاطر استفاده‌ بی‌اجازه از خانه‌تان مدیون شما هستیم، این شماره‌ تلفن بنده در ایران است. خواهش می‌کنم با ما تماس بگیرید و بنده حاضرم هر درخواستی داشته باشید انجام دهم». (سلیمانی، قاسم، 1398)
 
* فرمانده‌ای با تفکر جهانی بدون انحصار
سردار شهید قاسم سلیمانی دارای یک اندیشه متعالی با ابعاد جهانی است که هرگز حصار و زوایای تنگ نژادی و ایدئولوژیک، حزبی، منطقه‌ای و طبقاتی نمی‌توانست و نمی‌تواند آن را محصور کند. سردار شهید سلیمانی، مقاومت را یک ایده جهانی برای مستضعفان می‌دانست، لذا فرماندهی ایشان در محور مقاومت به یک قشر یا یک گروه مثلا شیعی محدود نمی‌شد، بلکه عملا طیف گسترده‌ای از مردم را شامل می‌شد که در میان آنها لایه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و مذهبی به چشم می‌خورد؛ کرد، عرب، فارس، افغان، ترک، شیعه، سنی، مسیحی، علوی و ایزدی، همه با افتخار و با عشق تحت فرماندهی سردار قاسم سلیمانی عمل می‌کنند. سردار سلیمانی حتی از نمادهایی که او را به دایره تنگ شیعی یا ایرانی محدود و متهم کند، ابا داشت. وی در دوران فرماندهی محور مقاومت هرگز لباس سپاه را به تن نکرد تا او را به ملیت‌گرایی یا شیعه‌گرایی صرف متهم نکنند.

فرمانده قرارگاه حضرت زینب(س) سپاه قدس در جنگ سوریه می‌نویسد: « … پنجمین ویژگی سردار سلیمانی به‌کارگیری نیروهای متحد مقاومت بود. تمام سلیقه‌ها، فرهنگ‌ها، ادبیات‌ و حتی عقیده‌ها در بین نیروهای سردار سلیمانی حضور داشتند. در میان نیروهای تحت امر حاج‌قاسم شیعیان، اهل تسنن، مسیحیان و… حضور داشتند. او همه آنها را در یک قالب و برای یک هدف مشترک سازماندهی می‌کرد، در شرایط سخت به صحنه می‌آورد و مدیریت می‌کرد». (نوعی اقدم، 1398)

ایشان فعالیت نیروی قدس در خارج از مرزهای کشور را وظیفه و تکلیفی انسانی می‌داند و لذا مدافعان حرم را مدافعان حریم انسانیت می‌خواند. (مهروان‌فر، 1397: 288)

وی فروتنانه افتخار این سربازی را به هیچ مقامی حتی مقام ریاست‌جمهوری اسلامی ایران نمی‌فروشد، لذا اردیبهشت ۱۳۹۶ در پاسخ شخصی که از ایشان درخواست کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری را کرده بود با تواضعی ستودنی می‌نویسد: «برادر بزرگوارم از محبت شما عزیز گرانقدر سپاسگزارم. الحمدلله در کشور ما آنقدر شخصیت‌های مهم و ارزشمند گمنام و بانامی وجود دارند که نیازی نیست سربازی پست سربازی خود را رها کند. افتخارم این است که سرباز صفر بر سر پست دفاع از ملتی باشم که امام فرمودند «جانم فدای آنها باد». رها کردن این پست را در شرایطی که گرگانی در کمین هستند خیانت می‌دانم». (شیرازی، 1398)
 
* عدم کیش شخصیت
بررسی شخصیت سردار شهید سلیمانی نشان می‌دهد در بینش اعتقادی ایشان دنیادوستی، خودبینی و خودخواهی جایگاهی ندارد. شخصیت کمال‌یافته ایشان فاقد کیش شخصیت است.

سردار شهید قاسم سلیمانی، به ‌رغم داشتن بالاترین درجه نظامی در سپاه (سرلشکری) و دریافت نشان ذوالفقار، عالی‌ترین نشان نظامی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از فرماندهی کل قوا حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای حفظه‌الله، خود را سرباز ولایت می‌دانست و وصیت کرد بر قبرش بدون اشاره به درجه و عنوان مصوب نظامی تنها بنویسند «سرباز قاسم سلیمانی».

سردار سلیمانی بر خلاف بسیاری از رهبران کاریزمای سکولار، در عین مردمی بودن، بشدت از خودنمایی و خودستایی پرهیز می‌کرد. جز در ۲ یا ۳ سال اخیر که بر حسب ضرورت و از باب روشنگری و بصیرت‌افزایی، در مقابل جبهه باطل تروریستی و تکفیری و اشغالگری آمریکا در منطقه، چهره ایشان بیشتر رسانه‌ای شد، سال‌ها ایشان به دور از غوغا و هیاهوی رسانه‌ای در حال فعالیت بود. این شهرت‌گریزی و این دوری از خودنمایی نشانه تکامل شخصیت مخلصانه سردار سلیمانی بود. شاهد این شهرت‌گریزی و پرهیز از خودنمایی سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه‌الله است که می‌فرمایند: «در جلسه‌ای که ما غالب با همین مسؤولان مختلف که ارتباط با کار او داشتند، داشتیم، جلسات رسمی معمولی، حاج‌قاسم یک گوشه‌ای می‌نشست و اصلا دیده نمی‌شد. آدم گاهی اوقات می‌خواست بداند یا استشهاد کند، می‌گشت تا او را پیدا می‌کرد. خودش را جلوی چشم قرار نمی‌داد. تظاهر نمی‌کرد». (بنی‌لوحی، 1398: 26)

ایدئولوژی کاریزمای انقلاب اسلامی از مهم‌ترین عوامل شکل‌دهی به شخصیت‌هایی است که به جای توجه به نیازهای خود، به نیازهای متعالی و آرمان‌های بزرگ بیندیشند. سردار سلیمانی نیز از جمله شخصیت‌هایی است که از خود آزاد شده و بر خلاف بسیاری که در درون همین نظام اسلامی به دنبال کسب مقام، ثروت و شهرت رفتند، دنبال نوعی آرمان‌گرایی اسلامی است که تحقق آن را نه تنها عرصه نظام جمهوری اسلامی، بلکه کل منطقه خاورمیانه و حتی جهان می‌داند. شهید سلیمانی خود را از حصارهای تنگ خودخواهی، قومیت‌گرایی، نژادگرایی، حزب‌گرایی و طبقه‌گرایی می‌رهاند و رفتاری را تنظیم می‌کند که مستند به ایدئولوژی اسلامی در عصر سکولاریسم است. برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی، حتی از زندگی مادی خود و از حقوق طبیعی فرزندان خود نیز مایه می‌گذارد. از ابتدای دفاع‌مقدس تا پایان آن مداوم در جبهه حضور دارد. در طول دوران فرماندهی سپاه قدس از نظر زمانی مدت زیادی را در کشورهای منطقه در حال ماموریت است اما به شهادت حجت‌الاسلام والمسلمین علی شیرازی، مسؤول نمایندگی ولی‌فقیه در نیروی قدس، حتی از دریافت حق ماموریت خودداری می‌کند: «تاکنون این را نگفته‌ام اما اکنون که ایشان شهید شده‌اند می‌گویم سردار سلیمانی یک ریال حق ماموریت نگرفت و گاهی به من می‌گفت من در خرج زندگی می‌مانم». (شیرازی، 1398)

سردار شهید قاسم سلیمانی معتقد بودند خودستایی، موجب سقوط انسان می‌شود و اگر می‌خواهیم در ساختار نظام جمهوری اسلامی اثرگذار باشیم، باید خودمان را بشکنیم و از منیت‌ها رها شویم: «اگر می‌خواهیم در ساختار نظام جمهوری اسلامی اثرگذار شویم باید از خودمان عبور کنیم. اگر عبور کردیم، مانند شهدا می‌شویم، شهدای ما چرا این پیروزی‌ها را به وجود آوردند؟ چون خود را در خود حل کردند. اگر از من تعریف کردند و گفتند «مالک اشتر» و من باورم شد، سقوط می‌کنم اما اگر در درون خود ذلیل شدم، خداوند مرا بزرگ می‌گرداند». (مهروان‌فر،1397: 44)
و این چنین بود که او شهید شده بود، قبل از آنکه به شهادت برسد.
 
* علاقه اجتماعی بدون انحصار
عشق به مردم و عشق به انسانیت، از خصیصه‌های مهم سردار شهید سلیمانی بود. ایشان در درجه اول عاشق ملت ایران بود. او با فرزندان شهدا، چون پدری مهربان رفتار می‌کرد. ارتباط با خانواده شهدا چه شهدای دفاع‌مقدس و چه شهدای دفاع از حرم، جزو برنامه‌های ویژه سردار سلیمانی بود.

او عمیقا باور داشت مردم ولی‌نعمت هستند و این انقلاب و نظام حاصل تلاش مردم و متعلق به آنان است و پیوسته بر این امر تاکید می‌کرد که ما مدیون و وامدار مردم عزیز هستیم و خدمت به آنان را باید یک افتخار بزرگ بدانیم. در حوادث گوناگون، مثل سیل و زلزله در میان مردم حاضر می‌شد و با تمام امکانات به کمک می‌شتافت. دستور سردار سلیمانی برای حضور موکب‌های اربعین در زلزله کرمانشاه و حضور نیروهای حشدالشعبی عراق و موکب‌های اربعین در سیل بزرگ سال 1398استان خوزستان از جمله اقدامات مردمی شهید سلیمانی بود. سردار سلیمانی به همه مردم، با هر مذهبی، با هر سلیقه سیاسی و با هر ظاهری، نگاهی یکسان داشت. او بین مردم دیوارکشی نمی‌کرد و معتقد بود مردم ایران با هر سلیقه‌ای یک خانواده بزرگ هستند که مسؤولان باید در حق آنان پدری کنند: «من و آدم خودم، من و رفقای خودم، من و مریدای خودم، مداح هستم، با مریدای خودم. این بی‌حجابه! این باحجابه! این، این جوریه! اون، اون جوریه! این چپه! این راسته! این اصولگراست! این اصلاح‌طلبه! خب چه می‌خواهید حفظ کنید؟ جامعه ما خانواده ماست. اینها مردم ما هستند. بچه‌های ما هستند». (سلیمانی، قاسم، 1397)

علاقه شهید قاسم‌ سلیمانی محدود به ملیت ایرانی نیست، اگر چه وقتی پرچم جمهوری اسلامی ایران را در جریان فتنه آتش می‌زنند، آنقدر متاثر می‌شود که می‌گوید: «من وقتی صحنه‌های نابخردانه آن نادان در آتش زدن پرچم ایران را دیدم، خیلی دلم سوخت. گفتم ‌ای کاش به جای پرچم، خود من را ۱۰ بار آتش می‌زدند، چرا که ما برای سرافرازی این پرچم، در هر قله‌ای 10 شهید داده‌ایم». (مهروان‌فر،1397: 244)

علاقه اجتماعی سردار سلیمانی از حدود مرزهای جغرافیایی و حتی مذهبی هم عبور کرده است. او به انسان و انسانیت عشق می‌ورزد. شهید سلیمانی در دفاع از حریم انسانیت هیچ مرزی را نمی‌شناسد. جان و مال و ناموس شیعه، سنی، مسیحی، ایزدی، علوی، ترکمن، کرد و عرب برای او یکسان و ارزشمند است، لذا مدافعان حرم را مدافعان حریم انسانیت می‌داند: «مدافعان حرم فقط مدافعان خاک نیستند، بلکه مدافع حریم حرمت انسانیت هستند.

اگر آنان تن به بلا نداده بودند و جان خود را سپر جان‌ها نکرده بودند، آنچنان مصیبتی این کره خاکی را فرا می‌گرفت که غیر از مصیبت کربلا، همه مصیبت‌ها به فراموشی سپرده می‌شد. آنان با قبول اشک و غم بر گونه‌های زنان و فرزندان و عزیزان خود، از جاری شدن جوی خون طفلان، جوانان، زنان و مردان عالمی جلوگیری کردند و بذر غیرت ایرانی را همراه با معنویت علوی در سراسر جهان افشاندند و دنیا را به تماشای خود کشاندند و به همه زنان و مردان و جوانان این جامعه، عزت بخشیدند. امروز نه فقط ملت سرافراز و قدرشناس ایران، خود را مدیون جانبازی فرزندان شما می‌دانند، بلکه نام فرزندان‌تان آشنای همه مظلومان منطقه است و همچون فرزندان‌شان آنان را قدر می‌دانند. چه صحنه‌های زیبایی از عزای مردم عراق و سوریه در عزای فرزندان شما دیدم و چه اشک‌هایی بر گونه‌های ناشناخته مادرانی جاری شد که خود را مادر شهیدان ما می‌دانستند». (مهروان‌فر، 1397: 288)

jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۱۰
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی