برادر احمد (۱۲)
بسم الله الرحمن الرحیم
حاج احمد جمع تضادها بود از طرفی ابهتی و قاطعیتی ویژه داشت طوری که نه تنها نیروهای تحت امر ایشان سمعا و طاعا بودند بلکه خیلی از فرماندهان هم طرازش به او ایمان داشته و تائیدش میکردند واز طرفی روحی لطیف و مهربان داشت ایشان در مهربانی کردن بین دوست و دشمن تبیعض قائل نمیشد حاجی ضمن اینکه به فکر ارتقاء توان جسمی نیرو های تحت امرش بود در همان حین برای بالا بردن سطح فهم و بصیر شدن انها کمترین کوتاهی را جائز نمیدانست تا جایی که در اموزش نظامی خودش در امر اموزش پیشتر ازدیگران در تمرینات فعال بود و در افزایش شناخت جلسات مباحثه راه میانداخت و خود شخصا یک طرف بحث میشد تا با این جلسات سعه صدر یارانش را افزایش دهد و نقاط ضعف شناخت را پیدا کند و بزرگترین دشمن انسان که همان جهل است را از بین ببرد از طرفی در حین حفظ جایگاه فرماندهی در روابط خود و نیروهای تحت امرش در همان حال کاری میکرد که نیروهایش با او احساس غربت نکنند و از طرفی برای برنامه هایش کاملا عاقلانه عمل میکرد و در همان حین شرط موفقیت را در عاشقانه حضور داشتند در میدان عمل هم میدانست و نشان هم داد