روزی روزگاری ، در یکی از کشور های خدا ، که طبق احادیثی که نقل شده این

کشور قراره ظهور آخرین منجی رو فراهم کنه ، مردمانی زندگی می کردند از بچه

13 ساله گرفته تا پیرمرد 90 ساله ، روز های خوب خدا می گذشت تا اینکه همه 

کشور ها علیه این ، کشور متحد شدند تا انقلاب و نظامشونو نابود کنند ...

خلاصه ، فرشتگان آنقدر عاشق این مردمان عاشق خدا بودند تا اینکه طاقت نیاوردند

و همه آنها را از روی زمین دزدیدند و جارو کردند ...

یکی از کسایی که فرشته ها توی دزدیدنش خیلی تلاش می کردند و بالاخره هم 

اونو دزدیدند شخصی بود به اسم " شاهرخ ضرغام " شاهرخ مردی لات و میشه

گفت گنده لات تهرون بود طوری که همه مردم تهرون اون زمان ازش حساب می بردن

روز ها می گذشت و شاهرخ هر شب کاباره می رفت و به مشروب فروشی مشغول

بود ، در این میان مادری دلسوز داشت ، مادر آقا شاهرخ که آنقدر زن نجیبی بود که

فرشته ها اونم دزدیدند خیلی برا  پسرش شاهرخ دعا می کرد که عاقبت بخیر 

بشه و از یارای امام زمان (عج) باشه ...

خدا هم این مادر رو نا امید نکرد تا اینکه شاهرخ عازم جبهه و دوستدار امام شد طوری

که کار های گذشته رو ترک کرد و از همه حلالیت طلبید و به حر انقلاب اسلامی تبدیل

شد ، آقا شاهرخ ما شد فرمانده گروه آدم خورها چرا که وقتی برای حمله به عراقی ها

می رفتند بدون اسلحه می رفتند و با اسلحه برمی گشتند طوری که بین عراقی ها هو

افتاده بود که شاهرخ و دارو دستش آدم خور هستند برا همین ازشون حساب می بردن

خلاصه فرشتگان لحظه به لحظه برای دزدیدن شاهرخ تلاش می کردند تا اینکه توی 

یکی از عملیات ها که حکومت اون موقع اونا رو پشتیبانی نکرد فرشته ها به آرزوی

خود رسیدند و شاهرخ ضرغام این بنده خوب خدا را آسمانی کردند ...

آری ، اکنون می فهمم که فرشتگان هم دزدی می کنند ، و هرچه بنده خوب خداست 

را از زمین جارو و آسمانی می کنند ...

فرشته ها ، مرا هم بدزدید ...

خدا سه تا موجود آفریده یکی ملائک ، یکی جن و یکی انسان در این وسط انسان

با یکی از این سه تا فرق داره دو تا چیز داره که ملائک و جنیان اونو ندارن 

یکی شهوت و یکی غضب ، این در حالیه که ملائک از خشم و هوس برخوردار نیستند

قرآن میگه ، میگه ما شما رو امتحان می کنیم تا ارزش هر یک از شما معلوم بشه

دنیا دو روز است :

روزی با تو 

روزی علیه تو 

روزی که با توست مغرور نباش 

روزی که علیه توست نا امید نباش

گاهی وقتا شده برا یه چیز خیلی تلاش می کنیم ولی بهش نمی رسیم مثلاً برا

آمار وبمون خیلی مطلب می نویسیم و تبلیغ می کنیم ولی آمار بازدید خوبی نداره

مشکل از ماست ...

حضرت محمد (ع) در حدیثی در رابطه با دنیا فرمودند :

وقتی که خداوند دنیا را آفرید به او فرمان داد که از او اطاعت کند او هم از آفریدگار

خویش اطاعت کرد پس به دنیا دستور داد :

با آن که تو را می جوید ناسازگاری کن و با آنکه با تو ناسازگاری می کند سازگار باش

آری ، بدن های ما را جزء بهشت سزایی نیست ...

قدر خود را بدانیم ...

 
جایگاه بی بصیرتی
تک تک اتفاقات سیاسی که در اطراف ما رخ میده همش برنامه ریزی شدست یکیش 

هم مثل بازی استقلال و پرسپولیس ، عجب ، بازی استقلال پرسپولیس چه ربطی به

اتقاقات سیاسی داره ؟ طبق قانون بازی هایی که بیش از 40 هزار تماشاچی داشته 

باشه باید روز جمعه برگزار بشه ولی به نظرتون بازی استقلال و پرسپولیس براچی

افتاد روز یک شنبه ؟ این در حالیه که روز یک شنبه مذاکرات آقای ظریف و همکارانشون

با غرب دررابطه با حقوق هسته ای ایران بود ، بله درست حدس زدید این بازی برای

این افتاد یک شنبه تا افکار عمومی به فوتبال سوق پیدا کنه و کسی حواسش به

مذاکرات ایران و غرب نباشه ...

چند وقت پیش توی صف صبحگاه ایستاده بودیم ، داشتم با یکی از بچه ها صحبت

می کردم که یه بار یه یارویی اومد و یه سری توهین هایی به رهبر و طلاب کرد 

و رفت میگفت من خمینی رو قبول دارم ولی سید علی رو نه ...

خوب صبر کردم تا اینکه سر کلاس دین و زندگی کنفرانس داشتم و عکس زیر رو

توضیح دادم ، بنده خدا پشیمانی توی چهرش موج می زد و سرخ شده بود ...

عشق دو طرفه

میگن نماز باعث میشه که آدم از گناه دور بشه دور شدن آدم از گناه به وسیله نماز

وقتی انجام میشه که آدم توی نماز حضور قلب داشته باشه نه این نماز هایی که ما

میخوانیم که نه سرش معلومه نه انتهاش ( خودم رو عرض می کنم )

توی یکی از جنگ ها مولا علی (ع) تیر به پای مبارکشون خورده بود اصحاب وقتی 

مولا به نماز ایستادن این تیر رو از پاشون دراوردن بدون اینکه حضرت متوجه بشن ... 

این چه نمازیست که باعث میشه  شخص بدون اینکه متوجه بشه تیر رو از پاش

در بیارن ؟ آیا جزء عشق چیزی در میان هست ؟

گاهی وقتا به خودم میگم خدا هم چه بنده هایی داشته ها بنده هایی مثل مولا

علی (ع) ، که سرتاپاش وجود خدا بوده ... خوشبحالشون 

دلم نیمد این داستان رو ننویسم درباره نماز شهید محمود کاوه هس :

اوایل عملیات کربلای 2 بود محمود کاوه فرمانده لشکر بود وقتی میخواست نیرو های

خط شکن رو به سمت دشمن هدایت کنه دو رکعت نماز میخوند بعد از نماز بهش گفتیم

حج محمود برا چی دو رکعت نماز خوندی ؟ میگفت به دو دلیل یکی برای پیروزی بچه ها

و یکی برای اینکه اگه خدا لایقم دونست شهیدم کنه و نماز آخرم باشه  توی همین 

عملیات هم شهید شد