جریان شناسی نفاق بارویکرد قرآن بنیان فصل اول بخش (۹)نفاق به اعتبار ایمان
جریانشناسی نفاق با رویکرد قرآن بنیان فصل اول بخش (۹ )نفاق به اعتبار ایمان بررسی آیات قرآن حاکی از آن است که میزان نفاق به اعتبار مقدار ایمان افراد متفاوت بوده وبه این اعتبار نفاق به سه دسته تقسیم می شود. نکته مهم این است که با وجود اینکه حقیقت نفاق در همه این گروهها یکسان است ،ولی قرآن منافقان را به سه دسته تقسیم کرده است ؛چرا که نشناختن هر یک از این گروهها ممکن است انسان را دچار اشتباه کرده و سبب خلط خطاب های قرآن نسبت به یک گروه با دیگر گروه ها شود،اما با شناخت درست این سه دسته ،خطاب های قرآن نیز روشن خواهد شد. الف ) سست ایمان:افر ادی که در جامعه اسلامی زندگی می کنند ،و گاه از ایمان کافی برخوردار نبوده و بر اثر احساسات و از سر شور و هیجان حاکم بر جامعه و یا بر اثر از دست دادن منافع خود را هم رنگ جامعه نشان میدهند. این افراد با اندک تغییری در روند جریانات اجتماعی ایمانشان را از دست داده و به نفاق روی میآورند .چنین اشخاصی در صدر اسلام نخستین گروه از منافقان را تشکیل می دادند،منافقینی که در ابتدای ورود پیامبر(ص) به مدینه یا هیچ ایمان نیاورده بودند. یا از روی احساسات به اسلام ایمان آورده بودند. و اعتقادشان به اسلام و پیامبر(ص)و معارف اسلامی هیچ عمقی نداشت و با اندک تکانی ،در همان اوایل کار،ایمانشان زایل و به کفر مبدل شد. تعبیر قرآن درباره این افراد «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضٱ»است در واقع اینها همان منافقانی هستند که خدای متعال در ابتدای سوره بقره و در چند جای دیگر قرآن راجع به آنها صحبت می کند. توضیح اینکه آغاز حرکت اسلام و مجاهدت پیامبر(ص) و یاران او در مکه با مظلومیت فراوانی همراه بود، به گونهای که بردن نام خدا و دعوت دیگران به تعقل و توحید، با کتک و شکنجه کفار و مشرکین همراه بود و گاه یاران پیامبر(ص) در زیر شکنجه تا پای جان پیش می رفتند ,اما در این میان پیامبر(ص ) ستون مستحکمی بود که همه مسلمانان به هنگام سختی ها و مشکلات بدان تکیه می کردند. و پیامبر(ص) با استقامت معنوی و با روح الهی آنها را از سرچشمه های تمام نشدنی نیرو میبخشید و آنان را برای ایستادگی بیشتر در برابر مشکلات ترغیب می کرد. خبر پایداری یاران پیامبر (ص) به گوش مردم یثرب می رسیدو این امر زمینه را برای دعوت پیامبر(ص)به یثرب فراهم میکرد.سرانجام ،آنان از رسول خدا (ص) درخواست کردند که به یثرب بیاید و به او گفتند :اگر به یثرب بیایی، اموال و جانمان بلاگردان تو است. پیامبر(ص) نیز ضمن گرفتن پیمان حمایت از آنان، دعوت شان را پذیرفت. و جوانان یثرب به همراه بزرگانشان مانند« سعد بن عبادة» و «سعد بن معاذ» پیامبر را به مدینه آوردند. و نام یثرب را به «مدینة النبی »تغییر دادند این حوادث در ابتدای کار همه افراد و حتی در بعضی از یهودیان ساکن در مدینه را تحت تاثیر قرار داد. بنابراین، به جز تعداد معدودی همه ایمان آوردند، اما این ایمان برای همه افراد یکسان نبود بلکه مانند بذری در دل توده و عامه مردم افتاد و انسانهای سالم بی غل و غش ،بیت بی طمع و بی غرض و مرض روز به روز بر ایمانشان افزوده شد و ایمانشان مستحکم تر گردید. و انسان های که در قلب هایشان مرز و غرض بود چنین بذری در قلب آنان پانگرفت و به دلیل فضای شور و شوق مدینه، علاقه روز افزون مردم جوانهای پر شور ایمان های بی شائبه و خالص نزول آیات روشن و منور قرآن جرئت مخالفت نداشته و به ناچار ،در مسیر نفاق گام نهادند. فردی مانند «عبدالله بن ابی بن شلول» از آن جمله بود که در ابتدای کار ملتفت چیزی نبود و با جمعیت همراه و ریاست جمع را عهده دار شد. وی در حالی که خودش را آماده کرده بود تا از او احترامی بشود و خود را برای مقام و منزلتی آماده کرده بود،ناگهان خویش را دربرابر حاکم اسلامی و پیامبری جدید دید که حکومت تشکیل داده و امر و نهی میکند، قضاوت میکند، دستور میدهد ،نظام جنگ و صلح را معین می کند ،مرتب آیات قرآن و احکام به مردم میدهد، سهم مالی درست میکند. در نتیجه وی با پیامبر ومسلمانان مخالفت و دشمنی کرد. در این میان ،برخی دیگر که به دنبال عیاشی و می خوارگی، شهوترانی، و اهل کارهای خلاف بودند، دیدند که پیامبر(ص) بنای مقابله با عیاشی ها و هرزگی ها و لاابالیگری های آنان داشته و گاهی حد و تعزیر شرعی جاری می کند؛ در نتیجه آنان نیز اقدام به مخالفت کردند، بنابراین عدهای در همان اوایل کار ،ایمان های ظاهری خویش را از دست دادند و آن کفر و شرکی که از پیش وجود داشت ،برجای خود باقی ماند و کارشان به دشمنی با پیامبر (ص)و مسلمانان انجامید.این ها همان منافقین دسته اولاً که قرآن تعبیر به مرض دل کرده و میفرماید:«فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضٱ.» بیانات درجمع سپاهیان وبسیج لشکر۱۰سیدالشهداء(ع)۱۳۷۷/۷/۲۶