حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه (۱۴) مجازات
حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه
قسمت چهاردهم مجازات
با عملیات های پی در پی توانسته بودیم ضد انقلاب را از شهر بیرون کنیم و بر اوضاع نابسامان و آشوب زده شهر سقز مسلط شویم رفته رفته این تسلط به جایی رسید که امنیت تا حد زیادی بر شهر حاکم شد مردم می توانستند با خیال راحت زندگی کنند و دنبال کسب و کارشان باشند یکی از آن نابسامانی ها تعطیلی خیلی از ادارات بود در این زمینه سپاه برای خدمت به مردم علاوه بر تعقیب ضد انقلاب و انجام عملیات های چریکی کارهای آنها را هم برعهده گرفته بود از نظارت بر توزیع نفت گرفته تا حل و فصل دعوا ها و مبارزه با مفاسد و اجرای احکام قضایی یکی از حربه های ضد انقلاب گسترش فساد و بی بند و باری در کردستان بود که دامن شهر سقز را نیز گرفته بود با این کار بیشتر می خواستند جوانان را جذب خودشان بکنند تا بهتر بتوانند به اهداف شومشان برسند آن روزها درشهرسقز می گساری و قماربازی تفریح رایج خیلی ها شده بود خصوصاً در مجالس جشن و عروسی ها محمود خطر فساد و تباهی را پیشتر از حملات ضد انقلاب میدانست خیلی شدید با این موارد برخورد میکرد یک شب از طریق مخبر هایی که در شهر داشتیم فهمیدیم عده ای تو مجلس عروسی شان علاوه بر انجام کارهای ناشایست برای مردم هم ایجاد مزاحمت کردهاند محمود سریع یک گروه از بچههای سپاه را مامور کرد بروند سراغ آنها رفتن و چند نفرشان را که مست هم بودند گرفتند و آوردند داماد هم یک ایشان بود توی اتاق کردیم و رفتیم سراغ محمود گفتیم حالا تکلیف چیه کمی فکر کرد و گفت موضوع را تلفنی به آقای معصومزاده بگید تا برایشان حکم صادر کنه آقای معصوم زاده از قضات دادگستری سنندج بود وقتی قضیه را فهمید گفت دقیق بگید که جرم هر کدومشون چه بوده مدتی گذشت تا برای هر کدامشان حکمی صادر کرد ماموریت اجرای حکم را هم به خودمان داد یکی از آن مجر مان فردی بود که فروشگاه لوازم یدکی داشت و ما مشتری دائمی اش بودیم قطعات ماشین را که مورد نیاز ما نبود از سنندج و جاهای دیگر برایمان جفت و جور می کرد آن شب خیلی اصرار کرد که از خیر اجرای حکم او بگذریم می گفت من بهتون خدمت می کنم لوازم براتون میخرم ببخشید ولی محمود توجهی نکردهمه میدانستند که او اینطور وقتها ملاحظه آشنا و غریبه را نمیکند ملاحظه نیاز و احتیاج به فرد مجرم را هم نمیکرد و تنها حکم شرع و اجرای آن مد نظرش بود بالاخره هم دستور داد شلاق بخورد با هیچکس رودربایستی نداشت همین خصوصیت او باعث شده بود که حساب کارشان را بکنند که مردم کوچه و بازار چه نیروهای تحت امرش به خاطر دارم یکی دیگر از آنها رئیس بانک بود آدم سرشناسی بود خیلیها میشناختند ش کلی به ما وعده و وعید داد می گفت به همه شماها وام میدم هر کاری که از دستم بر بیاد براتون می کنم فقط این بار را ندیده بگیرید محمود گفت کسی اینجا محتاج پول و وام نیست حکم رو که برات صادر شده اجرا می کنیم نه کمتر نه بیشتر آن شب فقط داماد با ضمانت چند نفر از ریش سفیدها از گیر اجرای حکم در رفت و البته آن هم فقط برای چند ساعت صبح فردا آمد و مجازاتش را کشید همرزم شهید حسن معدنی