حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه (۲)سگ های آمریکایی
بسم الله الرحمن الرحیم
هنوز انقلاب نشده بود کمی بالاتر از خانه ما نزدیک ترمینال فعلی ساختمان مجلل و باشکوه ای بود که دست آمریکایی ها بود این که آنجا چکار می کردند و دنبال چه بودند خبر ندارم ولی یادم هست همیشه برای خرید و تفریح که بیرون می آمدند با سر و وضع ناجور بودند درست مقابل گنبد و بارگاه امام هشتم علیه السلام اکثر مردم طوری نگاهشان می کردند که معلوم بود دلشان خون است و می خواهند سر به تنشان نباشد انگار فکرمیکردند که این مملکت ارثیه پدرشان است که هر غلطی دلشان بخواهد می توانند بکنند و هر طور میل شان کشید تو کوچه و خیابان ظاهر شوند و راه بروند ما آن وقت ها مغازه ای سر خانه داشتیم که جنس های مختلفی توی آن می فروختیم اکثر وقت ها محمود در مغازه بود یک روز یک زن و مرد آمریکایی با سگ شان آمدند داخل مغازه تا سیگار بخرند محمود نگاه پر از تنفرش را دوخت به چهره کریه آن مرد و گفت سیگار نداریم واقعاً هم سیگار نداشتیم با اینکه سیگار مشتری زیادی داشت محمود نمیآورد میگفت پول سیگار خیر و برکت نداره آنها متوجه حرف محمود نمی شدند او به هر نحوی بود شکسته بسته حالی شان کرد ما سیگار نداریم و بعد هم با عصبانیت آنها را از مغازه بیرونی کرد از حالت چهره شان معلوم بود که اصلاً انتظار چنین برخوردی را ندارند حق هم داشتند آن روزها کسی جرات نداشت به آنها حرف درشتی بزند و بگوید بالای چشمشان ابروست آن دو نگاهی به هم کردند و حیرت زده از مغازه رفتند بیرون محمود رو کرد به من و گفت برو شیلنگی بیار باید این جا رو آب بکشیم گفتم برای چی گفت چون اینا مثل همون سگشون نجسند
خواهر شهید طاهره کاوه