حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه (۳۴)کارناتمام
قسمت سی و چهارم کار ناتمام
محمود تو عملیات پاکسازی روستای محمدشاه مجروح شده بود نیروهای تیپ شبانه منتقلش کردند ارومیه و در بیمارستان بستری اش کردیم خون زیادی از بدنش رفته بود گویی نفس های آخر را می کشید امیدی به زنده ماندنش نبود برای اینکه از دست نرود دعا می کردیم یکی از دکترها آمد و با نگرانی گفت باید بهشون خون بدیم فوری بین بچههای پاسدار اعلام کردیم تا هرکس گروه خونیش او هست به بیمارستان مراجعه کند خیلی ها آمدند و خون دادند چند روزی بستری بود تا حالش بهتر شد همین که احساس کرد میتواند روی پای خود بایستد راهی منطقه شد فاصله ای نشد که خبر شهادت بروجردی رو آوردن بعد از شهادت حسابی نگران شده بودم که شرایط سختی بود از یک طرف بروجردی را از دست داده بودیم و از طرف دیگر کارهای ناتمام زیادی داشتیم که باید انجام میشدند دفتر نشسته بودم و به ادامه کارها فکر می کردم که محمود همراه علی قمی وارد شدند بعد از احوالپرسی گفتم خیلی از کارها هامون روی زمین مانده با رفتن بروجردی تیپ ویژه شهدا هم بی فرمانده شده باید فکر چاره باشیم سرش را بلند کرد و گفت با شرایطی که پیش اومده ما باید عملیات رو ادامه بدیم و نباید بگذاریم جای خالی بروجردی احساس بشه با تعجب نگاهش می کردم از رنگ صورتش معلوم بود که هنوز حالش خوب نشده و خیلی درد می کشد مصمم تر از قبل گفت پاکسازی جاده مهاباد-سردشت را ادامه میدهیم و انشاالله کار رو تمام میکنیم و رفت پاکسازی جاده را از آنجایی که با شهادت بروجردی رها شده بود از سر گرفت و زودتر از آنچه فکرش را میکردیم جاده آزاد شد و آزادسازی این جاده یکی از اهداف شهید بروجردی که با شهادتش ناتمام مانده بود تکمیل شد و دست ضد انقلاب برای همیشه از این منطقه کوتاه شد همرزم شهید مصطفی ایزدی