جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه قسمت چهل و چهارم

راز آن دستور بخش دوم گل از گل محمود شکفت به خاک سجده افتاد و خدا را گویی از اعماق وجودش شکر کرد ما هم از خوشحالی او شدیدٱ خوشحال شدیم بقیه هم مثل من دوست داشتند راز. آن دستور را بدانند بعد از آن کاوه بدون معطلی راه افتاد سمت روستاهایی که توی شیار و زیر پای دشمن بودند ما هم دنبالش رفتیم می دانستیم آن جا عده‌ای از کردهای محارب و عراقیها هستند باید قبل از آنکه بتوان فرارکنند و یا اسناد و مدارکشان را منهدم کنند می رفتیم سراغ شان معمولاً تو پاکسازی روستا ها مدارک خوبی گیرمان می آمد که بعدها استفاده های زیادی از آنها می کردیم یادم هست همان روز اطلاعات و اخباری به دست آوردیم که بیشتر از قبل شگفت زده شدیم حدود ۳۰۰ نفر از عراقی ها و ضد انقلاب در سه راهی پشت سیاکوه به درک واصل شده بودند و این برای همه عجیب بود ده پانزده روزه بعد برای عیادت از دوستانم که تو جبهه مجروح شده بودند رفتم بیمارستان بنت الهدای چندتا مجروح دیگر هم در اتاق آنها بستری بودند که با آنها هم حال و احوال کردم هر کدامشان در جایی و در منطقه‌ای مجروح شده بوند دوستم که میدانست من تو لشگر ویژه شهدا و هستم به یکی از مجروحان اشاره کرد و گفت ایشان را میشناسی به چهره اش دقیق شدم گفتم نه چطور مگه گفت قبل از مجروحیت اش اسیر ضد انقلاب بوده موفق شده فرار کنه پس از شنیدن اسم ضد انقلاب کنجکاو شدم بدانم جریان چی بوده و او کی اسیر شده و مهم تر این که چطور توانسته است فرار کند با هم نشستیم به صحبت معلوم شد جزء همان اسرایی بوده که ما همراه کاوه برای آزادیشان رفته بودیم ازش پرسیدم چطور شد که اسیر شدی گفت ما رفتیم منطقه سیاه کوه که یکی از مقرهای ضد انقلاب را منهدم کنیم اما آنها پیش‌دستی کردند و وسط را به همون کمین زدند انگار بو برده بودند که دیر یا زود میریم سراغ شون با اطلاعات خوبی که از منطقه داشتن یک کمین خیلی عالی طراحی کرده بودند کمینی که رد خور نداشت،»کمی خودش را روی تخت جابجا کرد و ادامه داد درگیری شدیدی شد هم آتش شون زیاد بود و هم به منطقه تسلط داشتند و دائم در حال جابجایی بودند اما وقتی به خودمون اومدیم که دیدیم از چهار طرف محاصره شدیم که حلقه این محاصره هر لحظه تنگ تر می شد کم کم طوری شد که نه راه پس داشتیم ونه راه پیش بلندی ها را گرفته بودند وچکترین حرکت مونرو زیر نظر داشتند اما با همه اینها دست از مقاومت بر نداشتیم تمام سعی مون رو به کار بردیم تا حلقه محاصره رو بشکنیم که متاسفانه بی فایده بود مهمات مان ته کشیده بود و امیدی هم به اومدن نیروی کمکی نبود با تاریک شدن هوا ضد انقلاب خودش رو به بچه‌ها نزدیکتر کرد و بعد اسیرمون کردن شبانه همه ما را به یکی از پایگاه هاشون که همان نزدیکی ها بود بردند تا صبح تحویل عراقی‌ها بدهند ساعت هشت،نه، صبح حرکت مون دادندسمت مرز عراق به خاطر دارم که حول و حوش ظهر رسیدیم به یک سه راهی این سه راهی محل تجمع دشمن بود اطراف مون مثل مور و ملخ عراقی و کومله ودمکرات ریخته بودند. تا قبل از این اگر کمی امید به آزادی داشتیم اونجا دیگر قطع امید کردیم و قید آزادی رو زدیم کمی بعد متوجه شدم همان طور که چند نفرشان سرگرم عقب بردن ما هستند عده زیاد شون هم آمده‌اند برای کمک به عراقی هایی که توسیاه کوه با نیروهای ایرانی درگیر بودند.اون سه راهی نقطه تلاقی همه شون بود.دراون لحظه ها که حدس میزدم اذان ظهر شده است سعی کردم با همون دست و پای بسته نماز رو بخونم بعد از نماز چیزی نگذشته بود که یکدفعه دیدم انبوهی از گلوله‌های مینی کاتیوشا باریدن گرفت رو سرمان خیلی زود فهمیدیم که این آتش از طرف نیروهای خودی است شدتش طوری بود که دشمن از ما غافل شد هر کدومشون با ترس و وحشت زیادی می دوید این سو و آن سو تا جان پناهی پیدا کند برای ما دیگه از این بهتر نمی شد از فرصت استفاده کردیم و با کمک هم دست هامون رو باز کردیم و پا گذاشتیم به فرار.» وی گفت آتش ادوات نیروهای خودی اون قدر کارساز بود که همشون رو تار و مار کرد هر طرف رو نگاه میکردم همینطور کشته و زخمی بود که روی زمین افتاده بود مات و مبهوت صحبت های او شده بودم ه فهمیده بودم گلوله‌باران آن سه راهی علاوه بر اینکه تعداد زیادی از نیروهای ضد انقلاب و عراقی را کشته و مجروح کرده مزیت دیگری هم داشته و آن این بوده که روحیه نیروهای دشمن که علی قمی و نیروهایش روی سیاه کوه با آنها می جنگیدند را تضعیف کرده و آنها هم وقتی دیدن دیگر هیچ امیدی به رسیدن نیروهای کمکی نیست فرار را بر قرار ترجیح دادند. اما راز آن دستور کاوه پس از سال‌ها هنوز برایم کشف نشده باقی مانده است. همرزم شهید علی ایمانی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۰۲
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی