جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه قسمت (۴۸)اسرای گردنه قوشچی بخش اول

آماده باش و سرعت عمل، خصوصیت تیپ ما بود. هر جایی کردستان و یا آذربایجان که ردپایی از ضد انقلاب دیده می‌شد ما اولین نیروهای بودیم که بر سرشان خراب می شدیم .چنان غافلگیرشان می کردیم که خیلی وقت‌ها حتی فرصت بردن و یا انهدام اسناد مهم شان را هم پیدا نمی‌کردند. همه توان ضد انقلاب خلاصه شده بود در این که کمین بزنند گاهی هم جاده را می بستند و به نامردی عده ای را گروگان می‌گرفتند تا شاید بتوانند اعلام موجودیت کنند البته از این کار منظور دیگری هم داشتند و آن این بود که نیروهای دولتی را وادار کنند تا دست به مبادله اسرا بزنند آن روز عصر یک گروه از ضد انقلاب گردنه قوشچی را بسته بودند چند نفر از مردم غیرنظامی را به اسارت برده بودند آقای حسنی امام جمعه ارومیه از کاوه خواست تا وارد عمل شود فرصت زیادی نداشتیم باید تا قبل از فرار شان به آنطرف مرز گیرشان می انداختیم و گروگان‌ها را آزاد می کردیم. دوگردان از تیپ ما آماده شدند فاصله ۲۰۰ کیلومتری پادگان تا گردنه قوشچی را سریع طی کردیم .وقتی رسیدیم آنجا هوا تاریک شده بود مثل اکثر عملیات‌ها تیپ، شبانه راه افتادیم تو تاریکی بر روی ارتفاعات مستقر شدیم این جور عملیاتها اضطراب و نگرانی خاص خود را داشت خصوصاً اگر جای دقیق و تعداد نفرات دشمن را هم نمیدانستی .مدتی طول کشید تا پیدایشان کردیم و موقعیت شان دستمان آمد. یک گروه چهل پنجاه نفر بودند. کاوه دستور داد قبضه های خمپاره را بیرون از روستا آماده کنیم تا اگر خواستند به سمت کوه ها فرار کنند حسابشان را برسیم. خیلی آرام و بی سر و صدا خودمان را تا نزدیک روستا رساند یم. می خواستیم تو خواب دستگیرشان کنیم تا هیچ گونه فرصتی برای آسیب رساندن به اسرا نداشته باشند. با یک گروه رفتیم تو روستا فکر می‌کردیم شاید ضد انقلاب فرار کرده باشد. در کمال تعجب دیدیم بعضیا شان تازه از خواب بیدار شده‌اند جالب بود که یکی شان در حال خمیازه کشیدن چشمش به ما افتاد. دیدن ماشین های پلنگی تیپ حسابی دستپاچه شان کرده بود. هر کس با هر باراسلحه ای که داشت شروع کرد سمت ما تیراندازی کردن. یک خط آتش درست و حسابی تشکیل دادند. طوری که بعدا فهمیدیم آنها فکر کرده بودند همه نیروهای ما همانی است که وارد روستا شده است. فاصله ما با ضد انقلاب چیزی کمتر است بیست. سی متر بود از دست بچه هایی هم که روی ارتفاعات بودن کاری ساخته نبود. باید خودمان فکری میکردیم .تو بد مخمصه ای افتاده بودیم .همان اول کار سه شهید دادیم ویکی دومجروح قبل از اینکه بتوانیم مجروح ها را عقب بکشیم و به یک نقطه امن بیاوریم، دوباره تیراندازی شروع شد چند قدمی آمدیم عقب تر نیروها همه زمین گیر شده بودند و مجروح ها مانده بودند بین ما و ضد انقلاب. ادامه دارد....

همرزم شهید محمد بهشتی خواه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۸/۰۷
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی