حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه ( ۶۱) ابرهای سیاه
حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه قسمت ( ۶۱ )ابرهای سیاه🍃🌹🍃🌹🍃
فکر همه چیز را کرده بودیم می خواستیم با کمترین تلفات عملیات بزرگی را انجام دهیم آخرین مرحله شناسایی مواضع دشمن تمام شد ولی هنوز یک مورد وجود داشت که تمام ذهنم را مشغول کرده بود هر چه فکر می کردم تا راه چاره ای پیدا کنم فایده ای نداشت همه اش خودم میپرسیدم با یک دنیا برگ بلوط میخوای چکار کنی برعکس من محمود به آنها اهمیت نمی داد آن شب وقتی از شناسایی برگشتیم بالاخره طاقت نیاوردم و به او گفتم این برگهای بلوط که توی راه مونه فرداشب ممکنه کار دستمون بده ها لبخند معنی داری زد و گفت این دیگه دست ما نیست کس دیگه ای عملیات رو هدایت میکنه .قبل از آن هم که حرفی بزنم از من جدا شد .شب عملیات دلهره همه وجودم را گرفته بود فکر عبور چند گردان از روی برگهای خشک عذابم میداد چند گردان ۳۰۰ نفره تا لحظهای که تجهیزات نیروهای گردان را برای حرکت وارسی میکردم آسمان صاف بود و پر ستاره نور مهتاب همه جا را روشن کرده بود زدن به خط دشمن آن هم زیر نور ماه خودکشی بود. در همان حال متوسل شدم به امام زمان (عجل الله) و عرض کردم آقا ما تلاشمون رو کردیم و آنچه از دستمان برمیآمد انجام دادیم. بقیه اش دیگه با خودتون چشم دوختیم به عنایت و لطف شما چند دقیقه بعد راه افتادیم هنوز از خط خودی فاصله نگرفته بودیم .که توده ای از ابرهای سیاه آسمان منطقه را یکدست تاریک کرد. و به دنبال آن رعد و برق و باران شروع شد. آرامش عجیبی داشتم حالا دیگر نگران عبور از روی برگ های خشک نبودم نه دلواپس نور مهتاب ودید عراقی ها. همرزم شهید بسیجی شهید اصغر رمضانی🌹🌴🌹👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 آدرس اینترنتی سایت ما 👈👈👈👈👈جبهه فرهنگی راویان نور 👉👉👉👉👉 👇👇👇👇👇👇👇 باحروف لاتین 👈👈👈👈 j f r n .i r 👉👉👉👉