جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

حماسه سرلشکر شهید محمود کاوه قسمت( ۶۲ )

بخش دوم چهره شایسته 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 کاوه یک همرزم بسیار شایسته‌ای داشت که معاون و جانشین او بود به نام شهید علی قمی شهید قمی مسئولیت گرفت که برود جلوتر و تیپ را درست به طرف بالا هدایت کند من و شهید کاوه در دامنه آخرین ارتفاع که دیگر از آن جلوتر نمی شد برویم ایستادیم بی سیم ها را ایشان دایر کرد و عملیات شروع شد عملیات اولش به حساب پنهانی بود یعنی تا ساعت ۱۲ و ساعت یک شب. رزمندگان ما در این ارتفاعات بسیار صعب العبور، آهسته آهسته می رفتند بالا. یعنی خود این بالا رفتن .کلی انرژی‌شان را می گرفت. و با آن وسایل و تجهیزاتی که داشتند، تا نزدیکی های دشمن رفتند. یک دفعه یورش بردند حالا دشمن که سراپا تجهیزات داشت، توی سنگر نشسته.من لابه لای این بچه‌ها که داشتند حرکت می‌کردند، می‌رفتم ،بعضی ها سن و سال شان خیلی کم بود ۱۶ سال ۱۷ سال خیلی کم بود و بسیج هم زیاد داشت تیپ عجیب ،این ها خودشان را خوب می کشیدند بالا ،مثل کسانی که دوره‌های کوهستان دیده اند ؛که ما این دوره‌ها را دیده بودیم و این بچه ها این دوره‌ها را ندیده بودند ،ولی اینقدر مسلط که نشانگر این بود که وقتی روح حاکم باشد بر جسم و انگیزه برای کار خدایی باشد، چقدر قوت و توانایی بالا می‌رود به هرصورت این ها رفتند آنقدر آهسته که مبادا سنگی از زیر پای شان بیفتد. و سر و صدا بشود تاریکی ،همه جا را گرفته بود ما یک شبهی از ۲۵۱۹ را با کاوه می‌دیدیم ؛جلوی چشمان مان و شاید حدود صد متری دویست متری دشمن که بچه‌ها رسیدند، مثل اینکه دشمن فهمید. با آنچه داشت، تیراندازی کرد به پایین آتش هم شدید بود. خمپاره ۶۰ میزد بچه‌های ما که سنگر نداشتند خیلی آسیب پذیر بودند باور کنید دل من رفت. حجم آتش بسیار سنگینی از بالای ارتفاع به پایین می آمد؛ آن چنان سنگین که ما خطش را می‌دیدیم حدود یک ساعت گذشت از شدت آتش دشمن کم شد. یک دفعه ورق برگشت شدت آتش از پایین بسیار زیاد شد و از بالا تک و توکی تیراندازی می شد؛ طوری که قبل از اینکه با بی‌سیم به ما اطلاع بدهند که رسیدیم بالا ما خودمان دیدیم .چون دیگر آتشی از بالا نبود و رزمندگان روی سنگرهای دشمن مسلط شدند. آنجا دیگر داخل بی سیم صدای تکبیر را شنیدیم و شهید قمی گفت ما رسیدیم و تمام سنگرهای دشمن رو گرفتیم و ۲۵۱۹ کاملاً در دست ماست آنجا آن قدر افسوس خوردم که چرا یک فیلمبرداری نیست که در شب و در دل تاریکی تقاطع آتش های جبهه باطل و حق را نشان بدهد که چطور حق بر باطل پیروز می شود آن جا قلب مان روشن شد من و کاوه در نشاط خوبی بودیم و از موقعیت و پیروزی که اصلاً انتظارش را نداشتیم شادمان بودیم که چطور سریع تیپ کشید بالا و ۲۵۱۹ را که کلید عملیات والفجر ۲ بود فتح کرد و تنگه دربند را گرفتند. سپهبد شهید علی صیاد شیرازی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۵
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی