راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

حکایت دمپایی پا کردن سید حسن و خنده شهید پاریاب

دوشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۵۶ ب.ظ

سید حسن می گوید: با همان دمپایی دنبالش به راه افتادم و رفتم و گمان می کردم همان دور خاکریز می خواهد چند قدمی برود غافل از آنکه قرار بود...

عملیات بدر[1] بود و خط پدافندی مهران و حاج احمد[2] که چند ماهی بود فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر[3] را بر عهده گرفته بود و من[4] به عنوان مسئول دسته خدمتگزاری می کردم.


صبح هنگام بود که سر و کله حاجی سوار بر موتور با تیپی که مخصوص خودش بود، پیدا شد و تا به من رسید، گفت: سید حسن بیا برویم که کارت دارم و سوال من را که می خواستم ببینم اگر دور می رویم پوتین به پا کنم بی جواب گذاشت و به راه افتادیم. با دمپایی راه رفتن بر روی خاک ها کار سختی بود اما من بی خبر از همه جا فکر می کردم حتما قرار است همین اطراف دوری بزنیم و برگردیم اما رفتیم و رفتیم تا به تپه ای رسیدیم که حالا من باید با آن دمپایی از آن تپه بالا می رفتم.

به هر سختی ای بود از تپه بالا رفتیم و حاج احمد رو به من کرد و گفت: سید جان باید پشت سر من از تپه غلت بخوری و پایین بیایی که دیدم زد زیر خنده و گفت: این دیگر چیست که پا کرده ای؟! و من هم پاسخ دادم که خب از شما پرسیدم کجا می رویم و چیزی نگفتید.

به هر حال حدود پنجاه متری رفتیم و حالا در سی متری سنگر عراقی ها قرار گرفته بودیم. حاجی که خود از خبره های کارهای عملیاتی بود، گفت: سید مسیری را که آمدیم به خوبی به ذهنت بسپار که شب باید با یک آرپی جی زن به اینجا بیایی و همه این سنگرها را بزنی.[5]   

 

 

 
  1. عملیات بدر در ساعت 23 روز نوزدهم اسفند ماه سال 63 با رمز یا فاطمه الزهرا (س) آغاز شد و قرار بود در غرب هورالهویزه که از شمال به ترابه و از جنوب به القرنه و فرات و کانال سوییب محدود می‌شد، انجام شود. قسمتی از این منطقه به عرض 2 و طول 9 کیلومتر خشکی بود و بقیه را آب هور پوشانده بود. هورالهویزه در شرق و هورالحمار هم در غرب این منطقه بود. جاده العماره ـ بصره و رودخانه دجله هم از این محدوده می‌ گذشت. زمین عملیات به دو قسمت تقسیم شده بود و آن را به دو قسمت تقسیم کرده بودند که قرارگاه نجف در شمال و قرارگاه کربلا در قسمت جنوبی وارد عمل می‌شد. قرارگاه نوح هم باید در ادامه، کانال  سوییب را منفجر می‌کرد تا آب به سمت بصره، رها شود. قرارگاه‌های ظفر و نجف دو هم ماموریت فریب و احتیاط را داشتند. هدف نهایی عملیات هم قطع جاده العماره ـ بصره بود.
  2. شهید احمد پاریاب، فرمانده گردان های حبیب بن مظاهر و شهادت از لشکر 27 حضرت رسول (ص) که در عملیات های مختلف دفاع مقدس حضوری فعال داشت و از دوستان نزدیک شهید همت به شمار می آمد. وی در طول سالیان جنگ رشادت های بسیار از خود نشان داد و در عملیات خیبر دچار جراحات شیمیایی شد و سرانجام پس از 29 سال تحمل عوارض شدید شیمیایی در اسفند سال 91 به همرزمان شهیدش پیوست.
  1. از گردان های لشکر 27 حضرت رسول (ص) (این لشکر از رزمندگان استان تهران تشکیل شده بود).
  1. سید حسن شکری از رزمندگان لشکر 27 حضرت رسول (ص) و از دوستان شهید پاریاب.
  1. برگرفته از خاطره نقل شده از سید حسن شکری
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۲۰
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی