راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

راویان سپاه سیدالشهداء (ع)

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

خاطرات نمازی سپهبد شهید صیادشیرازی

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۴۰۳، ۰۷:۰۴ ق.ظ

امیر سرتیپ غلامحسین دربندی از دوستان و همرزمان شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در نقل خاطراتی از شهید و رمز موفقیت‌های بیشمار او در زندگی چنین روایت می‌کند:

از صیاد شیرازی سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود.

در یکی از سفرهای دانشجویان به مناطق جنگی جنوب(گروه معارف جنگ) که شهید صیاد راه انداخته بود همراه او بودم. قطار به راه افتاد. شهید صیاد به من گفت برو با مسئولین صحبت کن حرکت قطار را جوری تنظیم کنند که موقع اذان در یکی از ایستگاه‌های بین راهی باشیم و نماز را بتوانیم اول وقت بخوانیم. در قطار هم به همه پیج کرد که موقع اذان همه وضو گرفته آماده نماز باشند. شهید صیاد در سفرها هم معمولا چند نفر از آقایان روحانی را همراه گروه می‌آورد که هم سوال‌ها را پاسخ دهند و هم زمان‌هایی که مکان گنجایش همه افراد را برای برگزاری یک نماز جماعت نداشت بتوانیم به کمک آن‌ها دو یا سه نماز برگزار کنیم و به این طریق همه نمازشان را اول وقت به جماعت بخوانند.

برای اطاعت از حرف شهید صیاد من رفتم رئیس قطار را پیدا کردم و به او گفتم که تیمسار صیاد(آن موقع اصطلاح امیر به کار برده نمی‌شد) گفته‌اند موقع اذان برای نماز بایستیم. او گفت این قطار مثل اتوبوس نیست. من باید با همه هماهنگ باشم تا در حین حرکت مشکلی پیش نیاید. توقفات غیر اختیاری هست که بعضی از آن‌ها دست من نیست. نمی‌توانم تضمین کنم که موقع اذان ایستگاه باشیم. وقتی پاسخ مسئول قطار را به شهید صیاد دادم گفت: “پس برو بگو موقع اذان که شد، هرجایی که بودیم حتی وسط بیایان، قطار را نگه دارد ما پیاده شده نماز را اول وقت بخوانیم و بعد به حرکت ادامه دهیم.” وقتی به مسئول قطار گفتم گفت: “اگر دستور اینقدر جدی است من همه تلاش خودم را می‌کنم.” وقت اذان، ما چراغ‌های ایستگاه را از دور می‌دیدیم. من به سرعت پیش شهید صیاد رفتم که خبر خوشحال کننده را به ایشان بدهم. دیدم ایشان برافروخته شده و قبل از آنکه من حرفی بزنم جدی و ناراحت گفتند پس چه شد؟ به ایشان گفتم آن‌ها چراغ‌های ایستگاه است و ما ۱۰ دقیقه دیگر می‌رسیم. شهید صیاد گفت: “۱۰ دقیقه فضیلت اول وقت را از دست بدهیم؟”

دیدم ایشان خیلی ناراحت است. گفتم کاری کنم که ایشان از این حالت ناراحتی بیرون بیاید. به ایشان گفتم بروم در سیستم قطار پیج کنم که همه بیایند در قطار و اذان را بگویند؟ گفت: “این خوب است حداقل به فضیلت اذان برسیم.” قبل از اینکه من بروم و اذان را اعلام بکنم، خودش به عنوان اولین نفر بی‌توجه به جایگاه و مقام نظامی که داشت (چون در آن زمان جانشین ستاد کل نیروهای مسلح بود). دست زیر گوشش گذاشت و شروع کرد به اذان گفتن.

حقیقتا ایشان هر موفقیتی که در زندگی داشت به خاطر اهمیت به همین نماز اول وقت بود

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۱/۱۴
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی