خاطرات طنز جبهه (۱۶)زدم ،زدم
چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۵ ب.ظ
خاطرات طنز جبهه (۱۶) زدم نزدم ! و سطح عملیات خیبر احمدی خودش را آماده کرد تاهلیکوپتری را که از روبرو می آمد هدف بگیرد. هلیکوپتری که به خاکریز نزدیک شد احمدی موشک را روی دوش گرفت .وپس ازنشانه گیری آن راشلیک کرد.موشک ازکنارهلیکوپتر ردشد. خوب که نگاه کردم دیدم .دیدم هلیکوپتر شروع کرد به شلیک موشک احمدی که دود حاصل از شلیک موشکها را دید به خیال اینکه موشک خودش به هلیکوپتر اصابت کرده، کف دست هایش را به هم کوبید و توی خاکریز بالا و پایین پرید و با خوشحالی گفت زدم زدم.... زدم زدم ولی تا موشک های هلیکبوتر روی خاکریز خورد و منفجر شدند احمدی که دید بدجور خراب کرده برای اینکه ضایع نشود خودش را کنترل کند، و با همان حال شادی و خنده و در حالی که دست میزد ادامه داد : زدم زدم ....نزدم نزدم ...نزدم نزدم
۹۹/۰۷/۳۰