خاطرات (۱۴)صدام آش فروشه
شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۱۰ ب.ظ
خاطرات طنز جبهه( ۱۴) صدام آش فروشه! روزهای اولی که خرمشهر آزاد شده بود توی کوچه پس کوچه های شهر برای خودمان می گشتیم روی دیوار خانه ای ،عراقی ها نوشته بودند‹ عاش الصدام‹ یکدفعه راننده زد روی ترمز و انگشت گزید که إإإ، پس این مردیکه صدام آش فروشه!, کسی که بغل دستش نشسته بود نگاهی به نوشته روی دیوار کرد وگفت«آبرومونو بردی بی سواد!... عاش!..یعنی زنده باد›
۹۹/۰۷/۲۶