درکانال کمیل چه کذشت قسمت سی وپنجم
🔷 ایثار 🌹🍃🌹🍃🌹
هوا تاریک شد. #ابراهیم_هادی ، این بار اذان مغرب را با صدای دلنشین تری گفت. اصحاب عاشورایی #سیدالشهداء_علیه_السلام نیز با معرفتی دیگر اقامه نماز کردند. بچه ها با اینکه تعدادشان کم بود و وضعیت مناسبی نداشتند، باز هم می خواستند به دل دشمن بزنند. اما تنها مانع، نداشتن سلاحی مناسب و مهمات بود. و این شده بود خوره روحشان! همان مقدار سلاحی هم مانده بود، #ابراهیم گفته بود برای شرایط خاص نگهداری شود. 🌹🍃🌹🍃🌹 #ابراهیم، بچه هایی که هنور تاب و توان را داشتند را صدا کرد. در تاریکی شب، آن ها را مخفیانه به بیرون فرستاد. به آنها گفت تا در اطراف کانال، #شهدا و جنازه های بعثی را بگردند و مهمات ، آب و آذوقه ای اگر وجود داشت ، به داخل کانال بیاورند. برخی جان خود را در این راه دادند و دیگر به کانال برنگشتند. بعضی مقداری آب و مهمات می آوردند و بعضی از بچه ها که توانایی شان از بقیه بیشتر بود ، برای آوردن آب و مهمات ، حتی تا نزدیکی نیروهای خودی هم پیش رفتند. آنها به راحتی می توانستند خود را به نیروهای خودی برسانند و دیگر به کانال برنگردند. اما نیروی قدرتمند دیگری در کانال دست و پایشان را بسته بود. وفا و معرفت ، چنان با #گوشت و #خونشان آمیخته بود که پس از تحمل رنج های فراوان، با همان تعداد اندک فشنگی که پیدا کرده بودند ، دوباره به کانال بازگشتند و با سختی هایش می ساختند . 🌹🍃🌹🍃🌹 بچه هایی که برای آوردن مهمات و یا آب و آذوقه ، هر از چند گاهی در دل شب به میان کشته شدگان می رفتند ، صحنه هایی دل خراش می دیدند که تا مدت ها آزارشان می داد. آنها در بسیاری از مواقع مجبور بودند پیکر دوستان #شهیدشان را وارسی کنند تا شاید چند عدد فشنگ و یا قمقمه ای آب بیابند. بعضی وقتها نیز در بین راه #مجروحانی را می دیدند که با دست و پاهای قطع شده ، دست به دامان آنها می شدند و جرعه ای #آب طلب می کردند. در چنین مواقعی #شرم و #خجالت ، خوره ای بود که تا مدت ها به جان بچه ها می افتاد و آنها را #ذره_ذره آب می کرد. #ادامه_دارد ... شادی روح #امام_راحل و #شهدا #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹