درکانال کمیل چه کذشت قسمت سی و هشتم
🔷 آب 🌹🍃🌹🍃🌹
جو عجیبی در بین نیروها ایجاد شد. #ابراهیم به بچه ها گفت: حالا که می خواهید بمانید، تا تکلیف #مجروحان مشخص شود باید #آب ، مهمات و هر چیز خوردنی که در کانال است جیره بندی شود. در کمتر از چند دقیقه، همه ی قمقمه های #آب، در کف کانال و در مقابل #ابراهیم قرار گرفت. زمان تقسیم بندی #آب شد. قمقمه ها کم و تعداد تشنه ها بسیار. کار آقا #ابراهیم بسیار سخت شده بود. اسرای بعثی هم که تشنه بودند با تعجب به ما نگاه می کردند. #ابراهیم اما همه را شمرد؛ حتی اسیران بعثی را. سپس به تعداد اندک قمقمه ها نگاه کرد. احتیاج به حل معادلات ریاضی نبود. #آب آنقدر کم بود که هر کسی را برای تقسیم دچار سرگردانی می کرد. 🌹🍃🌹🍃🌹 #ابراهیم منش پهلوانی داشت. او به هر اسیر بعثی یک قمقمه #آب داد! یکی از بچه ها به این کار #ابراهیم اعتراض کرد. ولی #ابراهیم گفت: اینها الان مهمان ما هستند، ما ایرانی ها رسم داریم بهترین چیزهایمان را برای مهمان می گذاریم. مولا و مقتدای جوانمرد عالم، اسیر و قاتل خود را بر خود مقدم می دانست. چگونه می شود دم از #علی زد و مرام او را نداشت. دیگر کسی به #ابراهیم ایراد نگرفت؛ زیرا آنها هم درس گذشت و ایثار را از مکتب راستین #ائمه_اطهار آموخته بودند. 🌹🍃🌹🍃🌹 سپس #ابراهیم به هر #سه_مجروح یک قمقمه و هر #شش_سالم، یک قمقمه #آب داد. معرفت بچه ها تا جایی بود که با وجود گرمای روز، خستگی و عطش بسیار، بعضی از سالم ها از سهمیه ی #آب خود چشم پوشی کردند و آن را به #مجروحان می دادند. تعدادی کنسرو هم جمع شد که به هر هشت #مجروح یکی رسید و به بقیه چیزی نرسید. 🌹🍃🌹🍃🌹 بچه های کانال با صورت های زرد و خاکی، با پوستی خشک شده و لب هایی ترک خورده از #بی_آبی، مظلومانه با دشمن می جنگیدند و ذره ای ترس و واهمه به خود راه نمی دادند. آنها ایستاده بودند و با همه ی وجود مقاومت می کردند، اما خستگی و بی خوابی واقعا آنها را کلافه کرده بود. تیر و آتش دشمن بر آنها مسلط بود. دشمن حتی مسیر تدارکات و رساندن نیروهای کمکی به کانال را نیز با آتش جنگ افزارهاشان بسته بود. #ادامه_دارد ... شادی روح #امام_راحل و #شهدا #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹