درکانال کمیل چه کذشت قسمت چهل وهشتم
بازگشت 🌹🍃🌹🍃🌹
با تاریک شدن هوا چند نفر از بچه های گردان #حنظله هم به ما اضافه شدند. با کمک آنها چند #مجروح بدحال را نیز با خود حرکت دادیم. آخرین لحظات بود. همه را از مسیر راه پله هایی که به بیرون کانال منتهی می شد عبور دادم. بار دیگر برگشتم و به داخل کانال نگاه کردم. پیکرهای پاره پاره #شهدا در سراسر کانال پخش شده بود. نمی دانم، واقعا نمی دانم که این پنج روز را چگونه باید توصیف کنم. من هم باید تا #ملکوت می رفتم. اما چرا...چرا ماندم. من در خودم این #لیاقت را نمی دیدم، #خدا خواست که چند روز را مهمان #شهدا باشم تا از آنها درس #ایثار و #وفا بیاموزم. در تاریکی شب ، برای آخرین بار به #کانال_کمیل نگاه کردم. به #شهدا قول دادم برگردم. گفتم که بر می گردم تا راز شما را برای همه بگویم. من برمی گردم تا سند مظلومیت #شهدای_مظلوم و بی کفن را برای همه آیندگان بگویم. 🌹🍃🌹🍃🌹 حرکت ما به سختی آغاز شد. دیگر خبری از رگبارها و شلیک و ... نبود. گویی همه چیز دست به دست هم داده بود که این چند نفر برگردند تا راز #کانال_کمیل در دل این صحرا گم نشود. با عبور از کانال هم و تپه ها به نیروهای #گردان_یاسر رسیدیم. آنها به محض اینکه ما را دیدند جلو آمدند و گفتند: شما کی هستید؟ کجا بودید؟ گفتیم: نیروهای #گردان_کمیل هستیم. من به محض اینکه رسیدم افتادم و از هوش رفتم. بقیه هم شبیه من بودند. 🌹🍃🌹🍃🌹 روز بعد در بهداری لشکر در حالی که سرم به من وصل بود به هوش آمدم. هر کس می آمد سوال می کرد که شما کجا بودید؟ چه می کردید؟ بقیه کجا هستند؟ آن روز کمتر حرف زدم. فقط به اتفاقات این مدت فکر می کردم. به دوستان #مجروح خود نگاه می کردم. از اینکه با جسم #زخمی، توانسته بودیم مسیر طولانی را طی کنیم تعجب کردم. شاید #سرّ بازگشت ما همین بود که راز #کانال_کمیل بر کسی پنهان نماند و ندای مظلومیت #فرزندان_خمینی_ره به گوش جهان و جهانیان رسانده شود. #ادامه_دارد ... شادی روح #امام_راحل و #شهدا #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹