درکانال کمیل چه گذشت قسمت هفتم
🔷 حرکت
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨قبل از حرکت، برادر ثابت نیا فرمانده گردان کمیل، شرایط را بار دیگر شرح داد
. ما متوجه شدیم که گردان کمیل باید حتی المقدور بدون درگیری با کمین ها، از موانع و میادین مین و کانال ها عبور کرده و پس از رسیدن به پشت جاده آسفالت، در آنجا خاکریز زده و پدافند کند.
عصر گردان کمیل از درب دیه حرکت کرد و به جایی به نام تک درخت رسید.
برادر حاجی پور در آنجا برای گردان ها صحبت کرد.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨بعد صحبت های برادر حاجی پور، ابراهیم هادی روضه خواند
. صدای محزون و دل انگیزش عطر نام #سید_الشهداء# علیه السلام را در معرکه ی جنگ پخش کرد.
او غریبانه و با سوز عجیبی می خواند: امان از دل #زینب _سلام الله علیها#، چه خون شد دل زینب!
ابراهیم از وفاداری یاران #ابی_عبدالله علیه السلام خواند و از اسارت #عمه_سادات! حال بچه ها دگرگون شده بود.
در پایان روضه. با صدای محزون و پر صلابتش رو به بچه ها گفت: «بچه ها امشب یا به دیدار یار می
رسید یا باید مانند عمه ی #سادات، اسارت را تحمل کنید.»
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨بلافاصله نیروها از جا بلند شدند حرکت گردان ها آغاز شد.
باید مسیر نه کیلومتری را طی می کردیم، آن هم در رمل ها با تجهیزات کامل نظامی و حمل پل های پیش ساخته سنگین.
این آزمون اراده و قدرت ایمان بود.
قرار بود در جای دیگری برای نماز توقف کنیم اما اعلام شد که دیر شده و همین طور در حال حرکت هستید نماز مغرب و عشا را بخوانید.
در حال حرکت همه نیت کرده و نماز را آغاز کردند. از ستون نیروها زمزمه سوره حمد و توحید بر فضا حاکم شده بود. عجب نمازی بود.
انسان احساس می کرد که تمام عرشیان به تماشای عشق بازی این یاران آخرالزمانی، با پروردگار نشسته اند.
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨موقع حرکت بهمون گفتن ممکنه دو روز به شما تجهیزات و تدارکات نرسد.
برای همین بیشتر نیروها، جیره جنگی و چندین خشاب و نارنجک اضافه با خود برداشتند.
خاک های رملی فکه باعث خستگی نیروها شد.
همین خستگی باعث شد تا برخی نیروها پل ها، تجهیزات و اورکت، پتو، جیره غذایی خود را در میانه راه رها کنند تا بر خستگی غلبه کرده و سبک بارتر به راه خود ادامه دهند.
#ادامه_دارد ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹