جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

ترویج فرهنگ ایثاروشهادت وارزش های دفاع مقدس

جبهه فرهنگی راویان نور

اهم فعالیت ها
جذب و سازماندهی رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس .علاقمند به روایتگری
تربیت و آموزش راوی
اعزام راوی به کاروان های راهیان نور
اعزام راوی به کلیه مدارس و دبیرستان ها دانشگاه ها و موسسات آموزشی
اعزام راوی به کلیه مراسمات.مساجد.یادوارهای شهدا،. ادارات و سازمان ها کارخانه جات.وشرکت ها
برگزاری کلاس های آمادگی دفاعی در مدارس و مراکز آموزشی پژوهشی تحقیقاتی
برگزاری دوره های آموزش.مرتبط بادفاع مقدس.مقابله باتهاجم فرهنگی.جنگ نرم وپدافند غیر عامل

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان
پیوندهای روزانه

در روزتاسوعاچه گذشت

يكشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۲۹ ق.ظ

⁉️ تا روز نهم محرّم، وقوع جنگ و زمان شروع آن، به خوبی روشن نبود. در آن روز، نامه عبیدالله بن زیاد به دست عمر بن سعد فرمانده کل سپاه رسید که «هر چه زودتر کار حسین ابن على‏‌ را تمام کن. اگر تسلیم شد اورا زنده نزد من بفرست تا در باره‏اش تصمیم بگیرم، ولى‏‌ اگر از تسلیم شدن امتناع مى‏‌ورزید، او و اصحاب و یارانش را به قتل برسان و بعد از کشتن بدنش را مثله کن.». عمر بن سعد پیرو این نامه تصمیم گرفت با امام حسین بجنگد؛ چون، می‌دانست او تسلیم نخواهد شد. بعد از ظهر روز پنجشنبه نهم ماه محرّم به سپاهیانش فرمان داد که: «یا خیل‏الله! ارکبی و بالجنة ابشری.». سپاهیان سوار شدند و به سوی خیمه گاه امام حسین علیه‌السلام حرکت کردند. امام در آن زمان در جلو خیمه سر را بر زانو نهاده در خواب بود. زینب خواهرش که ناظر صحنه بود صدای حرکت سپاه را شنیده نزد برادر آمد و عرض کرد: «برادر! مگر صداى‏‌ حرکت سپاه را نمى‏‌شنوید؟ نزدیک شدند!». امام حسین سر از زانو برداشته فرمود: «خواهرم! هم اکنون جدّم رسول خدا را در خواب دیدم، فرمود: ,,به زودى‏‌ به سوى‏‌ ما خواهى‏‌ آمد``.». آن گاه به برادرش عباس فرمود: «برادر! سوار شو و به سوى‏‌ سپاه ابن زیاد برو و از آنان بپرس چرا حرکت کرده‏اید و منظور شما چیست؟». حضرت عباس با سرعت خودش را به سپاه رسانید و سؤال کرد که «منظورتان از این حرکت چیست؟». گفتند: «عبیدالله به ما فرمان داده که کار شما را تمام کنیم. اگر حاضرید تسلیم شوید، شما را زنده به سوى‏‌ او مى‏‌فرستیم تا درباره شما تصمیم بگیرد و اگر تسلیم نمى‏‌شوید ناچاریم با شما بجنگیم.». حضرت عباس مراجعت کرد و سخن سپاهیان را برای برادر نقل کرد. امام فرمود: «نزد آنان برو و اگر توانستى‏‌ امشب را مهلت بگیر تا در این شب نماز بخوانیم و دعا کنیم و از خداى‏‌ متعال مغفرت بطلبیم. خدا مى‏‌داندکه من نماز و قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم.». حضرت ابوالفضل به سوی سپاهیان رفت و پیشنهاد امام را برایشان مطرح ساخت. مورد قبول واقع شد و جنگ را تا روز بعد تأخیر انداختند. بحارالأنوار، ج 44 ، ص 491 بحارالأنوار، ج 44 ، ص 392

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۰۹
مجید روزی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی