راوی : مادر شهید مدتها از شهادتش گذشته بود.
چهارشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ
بیمار بودم. کیسه ی صفرایم مشکل پیدا کرده بود. در زدند. با حال ضعف و ناتوانی رفتم در را باز کردم. بی بی زهرا – خادم مسجد محله مان – بود. او آمپول خانم های محله را میزد.
مرا که دید، پرسید: «شما مادر جعفر خیابانی هستین؟» گفتم: «بله». – دیشب جعفر آقا اومد به خوابم و گفت بیام آمپول شما رو بزنم. گریه کردم و روسری یادگار مادرم را که خیلی برایم عزیز بود، به او هدیه کردم
“شهید جعفر خیابانی”
راوی : مادر شهید
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
۰۱/۰۳/۰۴