رفیق خوشبخت ما (28)
دوشنبه, ۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۹:۰۶ ب.ظ
در خواب به شهید کاظمی گفتم: «دعا کن من هم بیایم پیش
شما و خدا مرا به شما برساند. » ولی شهید کاظمی دعا نکرد. گفتم:
«باشد دعا نکن. من دعا م یکنم، تو آمین بگو. » گفتم: «خدایا من
را به شهدا برسان. » شهید کاظمی آمین نگفت و فقط به صورتم
نگاه کرد و خندید.
حاج حسین رو به من ادامه داد: «ابراهیم، حاج قاسم از کجا فهمید
که این حرف را گفت؟ »
حسین بادپا بعد از این خواب، درست کمتر از یک ماه قبل
از شهادتش به مزار شهید کاظمی رفت و آنجا با پدر و مادر این
شهید دیدار کرد. آنجا از مادر شهید کاظمی خواست برای
عاقبت ب هخیرشدنش دعا کند و مادر شهید کاظمی در حالی که
دس تهایش را رو به آسمان گرفته بود، از خدا عاقبت به خیری
حاج حسین را خواست و دعا کرد.
این گونه دعای مادر شهید در حقش مستجاب شد!
سیدابراهیم، همرزم شهید
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
۰۰/۰۱/۰۲