رفیق خوشبخت ما (50) وقتی ورق برگشت داعش به
وقتی ورق برگشت داعش به دروازه هــای اربیل رسیده بود و بیم آن می رفت که شهر عن قریب اشغال شــود. بارزانی می گوید: «من پس از حملۀ داعش با آمریکایی ها، ترکیه، انگلیس، فرانسه و حتی عربستان ًتماس گرفتم. همۀ مقامات این کشورها در جواب گفتند فعلا هیچ کمکی نمی توانند بکنند.» بارزانی چنین ادامه می دهد: با مقامات ایــرانــی تماس گرفتم و به آن ها ًمن فــورا گفتم شهر در حال سقوط است. اگر نمی توانید ًصریحا کمکی کنید، ما شهر را تخلیه می کنیم. مقامات ایرانی شمارۀ تماس قاسم سلیمانی را به من دادند و گفتند: «حاج قاسم نمایندۀ تام الاختیار ما در مبارزه با داعش اســت.» سریع با حاج قاسم تماس گرفتم و اوضــاع را شــرح دادم. ایــشــان بــه مــن گفت: «مــن فــردا، ًدقیقا بعد از نماز صبح، اربیل هستم.» به او گفتم: «فردا دیر است. همین حالا بیایید.» گفت: «کاک مسعود، فقط امشب شهر را نگه دار.» فردا صبح حاج قاسم در فرودگاه اربیل بود. من به استقبالش رفتم. حاجی با 50 نفر از نیروهای مخصوصش آمــده بــود. آن هــا به سرعت به محل درگیری رفتند و نیروهای پیشمرگ را سازماندهی دوباره کردند. در عرض چند ساعت ورق به نفع ما برگشت. در ضمن کمک های تسلیحاتی ایران نیز برای ما رسید.
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور