روایتگری شهدایی به نقل شهید سردار سلیمانی
چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۵ ب.ظ
این خاطره از #شــهید_عزالدین جوان #هفده_ســاله لبنانی اســت که در راه دفاع از حرم عمه سادات به #شهادت رسید.
این #شهید مدتی قبل به مادرش میگوید، با
توجه به خوابی که دیدهام این آخرین ناهاری است که باهم میخوریم!!
مادر با ناراحتی اجازه تعریف خواب را نمیدهد. اما او برای دوستانش اینگونه
مدت زمان: 2 دقیقه 11 ثانیه
تعریف کرد: دو شــب است که خواب میبینم روی سینه ام نشسته اند تا سرم را
از تنم جدا کنند! من فریاد میزنم و آن وقت است که امام حسین(ع)میآید و
میگوید: نترس، درد ندارد… عزیز من! ســر تو را خواهند برید. همانطور که بر سر من در واقعه کربلا گذشت.
اما دردی حس نخواهی کرد، چون فرشتگان از
هر طرف تو را در بر خواهند گرفت!!
jfrn.ir جبهه فرهنگی راویان نور
۰۰/۰۷/۲۱